- جازدن
- چیزی بدلی را بجای اصلی بکسی دادنیا فروختن قالب کردن، کسی را بجای دیگری معرفی کردن، تحمیل کردن
معنی جازدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با حرکت پا بجلو رفتن در شنا دو چرخه سواری و غیره، بسیار راه رفتن در تجسس چیزی: تمتم شهر را پازدم. یا پازدن بکسی (در حساب)، بدغلی از حساب او کاستن مبلغی از طلب او انکار کردن، پازش گیاه و علف زیادتی را از میان غله زار کندن و دور افکندن و جین کردن
جنس بدلی را بجای اصلی فروختن بچالاکی و زرنگی
تا کردن
کنایه از منصرف شدن، تسلیم شدن
فروختن یا دادن جنس بنجل و نامرغوب به جای جنس خوب
قرار دادن قطعه ای در جای اصلی خود
فروختن یا دادن جنس بنجل و نامرغوب به جای جنس خوب
قرار دادن قطعه ای در جای اصلی خود
رد کردن، انتخاب نکردن
پیاپی و بسیارردن مکررزدن: (مردم دست بپشت او هامیزدند و او را می انداختند و او واپس مینگرید تا مگر رسول علیه السلام رحمت کنادخ)
قصد کردن اراده نمودن، برداشتن بلند کردن
دراز کردن، دراز و کشیده شدن، گرفتن چیزی، دست انداختن به چیزی، روی آوردن، متمایل شدن، خود را خمیده و دراز کردن، خم شدن، گلاویز شدن، آویختن، حمله کردن
آنکه کسی را از جای خود براند. یا جا زن کردن کسی را. او را از جای خود راندن