جدول جو
جدول جو

معنی وازدن

وازدن((زَ دَ))
پس زدن، رد کردن، جداکردن و کنار گذاشتن جنس نامرغوب
تصویری از وازدن
تصویر وازدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با وازدن

وازدن

وازدن
رد کردن. مردود شمردن. رد کردن چیز معیوب. (یادداشت مؤلف). کنار گذاردن. انتخاب نکردن. نپسندیدن و انتخاب نکردن کالا:
توان خرید به صدجان ز یار نیم نگاه
متاع ناز در این چند روزه وازده است.
(ازآنندراج).
، پوشیده و پنهان کردن، زدن. پنبه زدن و حلاجی کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پازدن

پازدن
با حرکت پا بجلو رفتن در شنا دو چرخه سواری و غیره، بسیار راه رفتن در تجسس چیزی: تمتم شهر را پازدم. یا پازدن بکسی (در حساب)، بدغلی از حساب او کاستن مبلغی از طلب او انکار کردن، پازش گیاه و علف زیادتی را از میان غله زار کندن و دور افکندن و جین کردن
فرهنگ لغت هوشیار

جازدن

جازدن
چیزی بدلی را بجای اصلی بکسی دادنیا فروختن قالب کردن، کسی را بجای دیگری معرفی کردن، تحمیل کردن
فرهنگ لغت هوشیار

وازده

وازده
هر چیز نامرغوب که آن را جدا کرده و کنار گذاشته باشند، پس زده، پس مانده، طرد شده از اجتماع
وازده
فرهنگ فارسی عمید

واردن

واردن
چوبی کمه دو سر آن باریک و میانش ضخیم است و خمیر نان را بوسیله آن تنک سازند
فرهنگ لغت هوشیار

وازده

وازده
رد شده مردود شده: (توان خرید بصد جان زیار نیم نگاه متاع ناز درین چند روزه وازده است)، منفور در اجتماع مطرود: (هر دو آنها بدبخت و مانند یک چیز نخاله وازده و بیخود از جامعه آدمها رانده شده بودند)
وازده
فرهنگ لغت هوشیار