معنی یازدن یازدن دراز کردن، دراز و کشیده شدن، گرفتن چیزی، دست انداختن به چیزی، روی آوردن، متمایل شدن، خود را خمیده و دراز کردن، خم شدن، گلاویز شدن، آویختن، حمله کردن تصویر یازدن فرهنگ فارسی عمید
پازدن پازدن با حرکت پا بجلو رفتن در شنا دو چرخه سواری و غیره، بسیار راه رفتن در تجسس چیزی: تمتم شهر را پازدم. یا پازدن بکسی (در حساب)، بدغلی از حساب او کاستن مبلغی از طلب او انکار کردن، پازش گیاه و علف زیادتی را از میان غله زار کندن و دور افکندن و جین کردن فرهنگ لغت هوشیار
جازدن جازدن چیزی بدلی را بجای اصلی بکسی دادنیا فروختن قالب کردن، کسی را بجای دیگری معرفی کردن، تحمیل کردن فرهنگ لغت هوشیار