معنی جا زدن جا زدن کنایه از منصرف شدن، تسلیم شدنفروختن یا دادن جنس بنجل و نامرغوب به جای جنس خوبقرار دادن قطعه ای در جای اصلی خود تصویر جا زدن فرهنگ فارسی عمید
جار زدن جار زدن بانگیدن بانگ زدن به آواز بلند درکویها و برزنها امری را به اطلاع عموم رسانیدن ندا در دادن فرهنگ لغت هوشیار
جر زدن جر زدن انکار کردن و زیر پا گذاشتن مقررات در بازیکنایه از از دادن تاوان خودداری کردن فرهنگ فارسی عمید