جدول جو
جدول جو

معنی جارزه - جستجوی لغت در جدول جو

جارزه
ریگزار
تصویری از جارزه
تصویر جارزه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جایزه
تصویر جایزه
پاداش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جابزه
تصویر جابزه
گریز، کوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاریه
تصویر جاریه
دختر کوچک، کنیزک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جائزه
تصویر جائزه
انعام، عطا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جایزه
تصویر جایزه
پاداش
فرهنگ لغت هوشیار
اندام، خسمار، جانور شکاری، کارد مونث جارح جراحت کننده، اسب ماده، جمع جوارح، اندام آدمی دست و اعضای دیگر، جانور شکاری از مرغ (شکره) و سگو دد، جمع جوارح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاریه
تصویر جاریه
جاری، جمع جواری، کنیز کوچک، کنیزک، جمع جواری، کشتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جارحه
تصویر جارحه
عضو بدن انسان، مخصوصاً دست، زخم زننده،، هر جانوری که صید کند، اعم از درندگان و پرندگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لارزه
تصویر لارزه
فلرز فلزنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاریه
تصویر جاریه
((یَ یا یِ))
مؤنث جاری، کنیز، کشتی، آفتاب، آب روان، سنن، عادات و رسوم رایج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جارحه
تصویر جارحه
((رِ حِ یا حَ))
مؤنث جارح. جراحت کننده، اسب ماده، مفرد جوارح، اندام آدمی، دست و اعضای دیگر، جانور شکاری از مرغ (شکره) و سگ و دد، مفرد جوارح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جایزه
تصویر جایزه
((یِ زِ))
مؤنث جایز. انعام، پاداش، جمع جوایز
فرهنگ فارسی معین
عطیه ای که به برندۀ مسابقه یا به کسی که کار خوبی انجام داده باشد بدهند، صله، عطیه، پاداش
فرهنگ فارسی عمید
पुरस्कार
دیکشنری فارسی به هندی
পুরস্কার
دیکشنری فارسی به بنگالی