معنی جاریه - فرهنگ فارسی عمید
معنی جاریه
- جاریه
- جاری، جمع جواری، کنیز کوچک، کنیزک، جمع جواری، کشتی
تصویر جاریه
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با جاریه
جاریه
- جاریه
- مؤنث جاری، کنیز، کشتی، آفتاب، آب روان، سننِ، عادات و رسوم رایج
فرهنگ فارسی معین
جالیه
- جالیه
- مونث جالی، غریبانی که از وطن خود هجرت کرده اند، اهل ذمه، جزیه ای که از اهل ذمه گیرند
فرهنگ لغت هوشیار