جدول جو
جدول جو

معنی ثیه - جستجوی لغت در جدول جو

ثیه
(یَ)
آغل گوسفندان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آیه
تصویر آیه
(دخترانه)
نشانه، هر یک از پاره های مشخص سوره های قرآن و دیگر کتابهای آسمانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ثیبه
تصویر ثیبه
ثیب، زن بی شوهر و بیوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آیه
تصویر آیه
نشانه، علامت، آیت، نشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیه
تصویر سیه
سیاه، رنگی مانند رنگ زغال، هر چیزی که به رنگ زغال باشد، آنکه پوست بدنش سیاه باشد، حبشی، زنگی، تیره، تاریک، کم ارزش، پست، آلوده به گناه، کثیف، چرک، بدیمن، نامبارک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حیه
تصویر حیه
از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل مار، حیه الحوّا
مؤنث واژۀ حیّ، زنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیه
تصویر دیه
روستا، ده، قریه، آبادی، دهکده، کل، رستاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیه
تصویر تیه
بیابان شن زار و بی آب و علف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیه
تصویر غیه
فریاد، بانگ و آواز بلند
غیه برداشتن: بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن، غیه کشیدن
غیه زدن: بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن، غیه کشیدن
غیه کشیدن: بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(طَ یَ)
الطثیه: شجره تسمو نحوالقامه، شوکه من اصلها الی اعلاها، شوکها غالب علی ورقها، و ورقها صغارٌ، و لها نویرهٌ بیضاء تجرسها النحل و جمعها طثی کذا فی المحکم. (تاج العروس در مستدرکات)
لغت نامه دهخدا
(رَ ثَ یَ)
گولی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گولی و سستی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ قَلْ لی)
بازداشتن التفات بجهت کلانسالی یا دردی یا ضعفی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(لَ یَ)
امراءه لثیه، ، زن که اندام نهانی و اندامش خوی آرد. امراءه لثیاء. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ یَ)
درخت با شلم روان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
آن چه برنگ زغال باشد اسود، تیره تاریک، رنگ زغال سواد. توضیح تیره ترین رنگهاست و آن رنگی است خارج از دسته رنگهای اصلی و فرعی. چون این رنگ را به رنگ دیگر اضافه کنند آن را تیره سازد مقابل سفید، کسی که سیاه پوست باشد، حبشی زنگی، اسب سیاه رنگ، خط چهارم از جمله هفت خط جام ارزق، مست طافح سیاه مست، نحس شوم. یا بازار سیاه. بازاری که در آن قیمت اشیا را بیش از قیمت اصلی خرید و فروش کنند. یا (میان) سیاه و سفید فرق کردن (تشخیص دادن) خواندن و توانستن سواد داشتن، سی ثلثین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیه
تصویر غیه
فریاد، بانگ و صدای بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جیه
تصویر جیه
مرداب پارگین، آب بو گرفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیه
تصویر نیه
نیت در فارسی چیم آهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیه
تصویر حیه
مار، افعی
فرهنگ لغت هوشیار
چوز پاره رو در روی دوشیزه بیوه مونث ثیب زن شوی دیده و از شوهر جدا مانده خواه بطاق و خواه بمرگ شوی بیوه مقابل باکره دوشیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثقه
تصویر ثقه
مرد معتمد و امین
فرهنگ لغت هوشیار
زن شوهر دیده که اکنون بی شوهر است بطلاق یا مرگ شوهر، بیوه، مقابل دوشیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رثیه
تصویر رثیه
روماتیسم، درد زانو و مفاصل و دستها
فرهنگ لغت هوشیار
فریز پنجه سبزه از گیاهان فریز فرزد نجم. مرغ، گیاهی است ازتیره گندمیان پنجه مرغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثبه
تصویر ثبه
جماعت، گروه مردم
فرهنگ لغت هوشیار
فرو ریزنده، روان شونده سران آبخیز سبزه زاری که در آن آبگیرها باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیه
تصویر تیه
سرگردانی و خودپسندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریه
تصویر ریه
جگر سفید، شش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیه
تصویر آیه
نشان نشانه، گواه، چمراس آیت، جمع آیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیه
تصویر دیه
خونبهای کشته دادن، خونبها دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیه
تصویر آیه
((یِ))
آیت، جمع آیات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثیل
تصویر ثیل
گیاهی است از تیره گندمیان، پنجه مرغ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثیبه
تصویر ثیبه
((ثَ یِّ بِ))
مؤنث ثیب، زن شوی دیده و از شوهر جدا مانده. خواه به طلاق و خواه به مرگ شوی، بیوه، مقابل باکره، دوشیزه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیه
تصویر دیه
خون بها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آیه
تصویر آیه
نشانه، یادگار، چمراس، نشانی
فرهنگ واژه فارسی سره