جدول جو
جدول جو

معنی حیه

حیه
از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل مار، حیه الحوّا
مؤنث واژۀ حیّ، زنده
تصویری از حیه
تصویر حیه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با حیه

حیه

حیه
دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. کوهستانی، معتدل ودارای 190 تن سکنه است. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

حیه

حیه
افعی، مار
متضاد: عقرب، رتیل، کژدم، زنده، جاندار
متضاد: بی جان، پویا، پرتلاش، استوار، قوی، محکم
فرهنگ واژه مترادف متضاد