جدول جو
جدول جو

معنی ثَرَاء - جستجوی لغت در جدول جو

ثَرَاء
ثروت
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آبی است در کنده و معروف است، عین ثرماء. قریه ای است به دمشق. (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(ثَرْ)
ثروی. زن پرمال
لغت نامه دهخدا
گویند کوهی است در شعر ابی ذؤیب. (مراصد الاطلاع). و گفته اند درختی است
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
نام پشته ای است کنارۀ طائف متصل سراه. (منتهی الارب). با باء نیز روایت شده است. (ثبراء). (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
نام درختی است، درخت میوه ناک، زمین بسیارمیوه
جمع واژۀ ثمره
لغت نامه دهخدا
(تَ)
پا سپر کردن و کوفتن، لگدکوب کردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از ثرباء
تصویر ثرباء
پروار گوسپند فربه
فرهنگ لغت هوشیار
بی مغزی، حماقت، بی دقّتی، خرفت بودن
دیکشنری عربی به فارسی
تصمیم، وضوح
دیکشنری عربی به فارسی
شیفتگی، گرم
دیکشنری عربی به فارسی
طاعون، اپیدمی
دیکشنری عربی به فارسی
خلا، پوچی
دیکشنری عربی به فارسی
وفاداری
دیکشنری عربی به فارسی
آسمان
دیکشنری عربی به فارسی
قضاوت
دیکشنری عربی به فارسی
اجرا، عملکرد
دیکشنری عربی به فارسی
تیزبینی، هوش، هوشمندی، زیرکی، زرنگی، هوشیاری
دیکشنری عربی به فارسی
فراخی، شکوه، زرق و برق، درخشندگی
دیکشنری عربی به فارسی
شرم، حیا
دیکشنری عربی به فارسی
چالاکی، حیله گری
دیکشنری عربی به فارسی
کم نور بودن، نامرئی بودن
دیکشنری عربی به فارسی
سرسبز، سبز
دیکشنری عربی به فارسی
ویرانی، تخریب
دیکشنری عربی به فارسی
خشن بودن، کهنگی
دیکشنری عربی به فارسی
سخاوت
دیکشنری عربی به فارسی
پاداش، پنالتی
دیکشنری عربی به فارسی
فوران، شورشیان
دیکشنری عربی به فارسی
پر حرف
دیکشنری عربی به فارسی
استحکام، ثبات، پایداری
دیکشنری عربی به فارسی
تیزی صدا، فریاد زدن
دیکشنری عربی به فارسی
پری، یک برگه
دیکشنری عربی به فارسی
خرید کردن، خرید
دیکشنری عربی به فارسی