معنی ثَرَاء - جستجوی لغت در جدول جو
ثَرَاء
ثروت
ادامه...
ثَروَت
دیکشنری عربی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ثرماء
آبی است در کنده و معروف است، عین ثرماء. قریه ای است به دمشق. (مراصد الاطلاع)
ادامه...
آبی است در کنده و معروف است، عین ثرماء. قریه ای است به دمشق. (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
ثرواء
(ثَرْ)
ثروی. زن پرمال
ادامه...
ثَروی. زن پرمال
لغت نامه دهخدا
ثبراء
گویند کوهی است در شعر ابی ذؤیب. (مراصد الاطلاع). و گفته اند درختی است
ادامه...
گویند کوهی است در شعر ابی ذؤیب. (مراصد الاطلاع). و گفته اند درختی است
لغت نامه دهخدا
ثمراء
(ثَ)
نام پشته ای است کنارۀ طائف متصل سراه. (منتهی الارب). با باء نیز روایت شده است. (ثبراء). (مراصد الاطلاع)
ادامه...
نام پشته ای است کنارۀ طائف متصل سراه. (منتهی الارب). با باء نیز روایت شده است. (ثبراء). (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
ثمراء
(ثَ)
نام درختی است، درخت میوه ناک، زمین بسیارمیوه
جمع واژۀ ثمره
ادامه...
نام درختی است، درخت میوه ناک، زمین بسیارمیوه
جَمعِ واژۀ ثَمره
لغت نامه دهخدا
ثَطاء
(تَ)
پا سپر کردن و کوفتن، لگدکوب کردن
ادامه...
پا سپر کردن و کوفتن، لگدکوب کردن
لغت نامه دهخدا
تصویر ثرباء
ثرباء
پروار گوسپند فربه
ادامه...
پروار گوسپند فربه
فرهنگ لغت هوشیار
غَبَاء
بی مغزی، حماقت، بی دقّتی، خرفت بودن
ادامه...
بی مَغزی، حِماقَت، بی دِقَّتی، خِرِفت بودَن
دیکشنری عربی به فارسی
قَرَار
تصمیم، وضوح
ادامه...
تَصمِیم، وُضوح
دیکشنری عربی به فارسی
مَسَاء
عصر
ادامه...
عَصر
دیکشنری عربی به فارسی
غَرَام
شیفتگی، گرم
ادامه...
شیفتِگی، گَرم
دیکشنری عربی به فارسی
وَبَاء
طاعون، اپیدمی
ادامه...
طاعون، اِپیدِمی
دیکشنری عربی به فارسی
فَرَاغ
خلا، پوچی
ادامه...
خَلا، پوچی
دیکشنری عربی به فارسی
فَضَاء
فضا
ادامه...
فَضا
دیکشنری عربی به فارسی
وَلَاء
وفاداری
ادامه...
وَفاداری
دیکشنری عربی به فارسی
سَمَاء
آسمان
ادامه...
آسِمان
دیکشنری عربی به فارسی
قَضَاء
قضاوت
ادامه...
قِضاوَت
دیکشنری عربی به فارسی
أَدَاء
اجرا، عملکرد
ادامه...
اِجرا، عَمَلکَرد
دیکشنری عربی به فارسی
ذَكَاء
تیزبینی، هوش، هوشمندی، زیرکی، زرنگی، هوشیاری
ادامه...
تیزبینی، هوش، هوشمَندی، زیرَکی، زِرَنگی، هوشیاری
دیکشنری عربی به فارسی
بَهَاء
فراخی، شکوه، زرق و برق، درخشندگی
ادامه...
فَراخی، شُکوه، زَرق و بَرق، دِرَخشَندِگی
دیکشنری عربی به فارسی
حَيَاء
شرم، حیا
ادامه...
شَرم، حَیا
دیکشنری عربی به فارسی
دَهَاء
چالاکی، حیله گری
ادامه...
چالاکی، حیلِه گَری
دیکشنری عربی به فارسی
خَفَاء
کم نور بودن، نامرئی بودن
ادامه...
کَم نور بودَن، نامَرئی بودَن
دیکشنری عربی به فارسی
خَضرَاء
سرسبز، سبز
ادامه...
سَرسَبز، سَبز
دیکشنری عربی به فارسی
خَرَاب
ویرانی، تخریب
ادامه...
ویرانی، تَخرِیب
دیکشنری عربی به فارسی
جَفَاء
خشن بودن، کهنگی
ادامه...
خَشِن بودَن، کُهنِگی
دیکشنری عربی به فارسی
سَخَاء
سخاوت
ادامه...
سَخاوَت
دیکشنری عربی به فارسی
جَزَاء
پاداش، پنالتی
ادامه...
پاداش، پِنالتی
دیکشنری عربی به فارسی
ثَوَار
فوران، شورشیان
ادامه...
فَوَران، شورِشیان
دیکشنری عربی به فارسی
ثَرثَار
پر حرف
ادامه...
پُر حَرف
دیکشنری عربی به فارسی
ثَبَات
استحکام، ثبات، پایداری
ادامه...
اِستِحکام، ثُبات، پایداری
دیکشنری عربی به فارسی
صَرَاخ
تیزی صدا، فریاد زدن
ادامه...
تیزی صِدا، فَریاد زَدَن
دیکشنری عربی به فارسی
مَلَاء
پری، یک برگه
ادامه...
پَری، یِک بَرگِه
دیکشنری عربی به فارسی
شَرَاءُ
خرید کردن، خرید
ادامه...
خَرید کَردَن، خَرید
دیکشنری عربی به فارسی