دومین صورت فلکی منطقه البروج که در نیمکرۀ شمالی قرار دارد، دومین برج از برج های دوازده گانه، برابر با اردیبهشت، گاو، گاو نر برانگیخته شدن، بلند شدن گرد یا دود، برپا شدن فتنه
دومین صورت فلکی منطقه البروج که در نیمکرۀ شمالی قرار دارد، دومین برج از برج های دوازده گانه، برابر با اردیبهشت، گاو، گاو نر برانگیخته شدن، بلند شدن گرد یا دود، برپا شدن فتنه
ثوران. انگیخته شدن گرد و دود و مانند آن. انگیخته شدن خشم و فتنه، برجستن به غضب برای زدن کسی، برانگیخته شدن، برآمدن حصبه و سرخجه بر اندام، برجستن سنگ خوار و ملخ و جز آن، ظاهر شدن خون، بهیجان آمدن دل، برآمدن آب و روان گردیدن آن
ثوران. انگیخته شدن گرد و دود و مانند آن. انگیخته شدن خشم و فتنه، برجستن به غضب برای زدن کسی، برانگیخته شدن، برآمدن حصبه و سرخجه بر اندام، برجستن سنگ خوار و ملخ و جز آن، ظاهر شدن خون، بهیجان آمدن دل، برآمدن آب و روان گردیدن آن
گاو نر. بقر، گاو فلک. گاو گردون. یکی از صور دوازده گانه منطقهالبروج میان حمل و جوزا و آن چون نیم گاوی تخیل شده که روی سوی مشرق و پشت به مغرب دارد و یکصد و چهل و یک ستاره بر آن رصد کرده اند و ثریا و عین الثور در این صورت باشد و بودن آفتاب در این برج به اردی بهشت (نیسان سریانی) باشد. رجوع به اردی بهشت شود. و بیت الشرف ماه در آن است، یکی از دو خانه زهره است و خانه دیگر آن میزان است. (مفاتیح العلوم) : سوسن لطیف و شیرین چون خوشه های سیمین شاخ و ستاک نسرین چون برج ثور و جوزا. کسائی. همیشه تا نبود ثور خانه خورشید چنان کجا نبود شیر خانه بهرام. فرخی. بداد ثور بسی شیر اول و آخر به یک لگد که برآورد ریخت ناگاهان. مسعودسعد. به کوهی که با ثور بمناطحه میکوشید و بیشه ای که روی زمین از چشم کواکب می پوشید التجا کرد. (ترجمه تاریخ یمینی) ، کالثور یضرب لما عافت البقر، مثل است. گوسالۀ بسته رازدن، ثور ابرد، گاوی که خالهای سیاه و سفید دارد، ثور ثریا (فلک) ، گاو پروین، ثور رامح، گاوی که هر دو شاخ داشته باشد. ج، اثور. اثوار. ثیار. ثوره. ثیره. ثیران، لخت بزرگ از پینو. پاره ای کشک. ج، اثور. ثوره، مهتر. پیشوای قوم، سفیدی بن ناخن، دیوانگی، سرخی تابان شفق، پاره ای پنیر، مرد نادان. احمق
گاو نر. بَقر، گاو فلک. گاو گردون. یکی از صور دوازده گانه منطقهالبروج میان حمل و جوزا و آن چون نیم گاوی تخیل شده که روی سوی مشرق و پشت به مغرب دارد و یکصد و چهل و یک ستاره بر آن رصد کرده اند و ثریا و عین الثور در این صورت باشد و بودن آفتاب در این برج به اردی بهشت (نیسان سریانی) باشد. رجوع به اردی بهشت شود. و بیت الشرف ماه در آن است، یکی از دو خانه زهره است و خانه دیگر آن میزان است. (مفاتیح العلوم) : سوسن لطیف و شیرین چون خوشه های سیمین شاخ و ستاک نسرین چون برج ثور و جوزا. کسائی. همیشه تا نبود ثور خانه خورشید چنان کجا نبود شیر خانه بهرام. فرخی. بداد ثور بسی شیر اول و آخر به یک لگد که برآورد ریخت ناگاهان. مسعودسعد. به کوهی که با ثور بمناطحه میکوشید و بیشه ای که روی زمین از چشم کواکب می پوشید التجا کرد. (ترجمه تاریخ یمینی) ، کالثور یضرب لما عافت البقر، مثل است. گوسالۀ بسته رازدن، ثور ابرد، گاوی که خالهای سیاه و سفید دارد، ثور ثریا (فلک) ، گاو پروین، ثور رامح، گاوی که هر دو شاخ داشته باشد. ج، اَثُور. اثوار. ثیار. ثَورَه. ثِیَره. ثیران، لخت بزرگ از پینو. پاره ای کشک. ج، اَثُور. ثورَه، مهتر. پیشوای قوم، سفیدی بن ناخن، دیوانگی، سرخی تابان شفق، پاره ای پنیر، مرد نادان. احمق
جمع واژۀ بثره و بثر. (منتهی الارب). رجوع به بثر و بثره شود. در نزد اطباء اورام کوچکی است و برخی از آن دموی است مثل شری و بعضی صفراوی است مثل غله و جمره و نوعی سوداوی مثل جرب و میخچه و بعضی بلغمی مثل شعرای بلغمی و برخی مائی مثل نفاطات و برخی بادی. (از کشاف اصطلاحات الفنون). جوش ریزه ها که بر اندام برآید. (ناظم الاطباء)
جَمعِ واژۀ بثره و بثر. (منتهی الارب). رجوع به بثر و بثره شود. در نزد اطباء اورام کوچکی است و برخی از آن دموی است مثل شری و بعضی صفراوی است مثل غله و جمره و نوعی سوداوی مثل جرب و میخچه و بعضی بلغمی مثل شعرای بلغمی و برخی مائی مثل نفاطات و برخی بادی. (از کشاف اصطلاحات الفنون). جوش ریزه ها که بر اندام برآید. (ناظم الاطباء)
عبدالله بن محمد بن هارون مکنی به ابو محمد. او از شاگردان اصمعی بود و روایت از ابوعبیده و غیر او داشت و کتاب سیبویه را نزد ابی عمر جرمی خوانده است. او راست: کتاب امثال و کتاب اضداد و کتاب النوادرو کتاب فعلت و افتعلت و کتاب الخیل. (ابن الندیم) (ملاعلی...) یکی از شعرای ایران و این بیت اول رباعی از اوست: تا کی بمن آزار و جفا خواهی کرد با غیر برغم من وفا خواهی کرد
عبدالله بن محمد بن هارون مکنی به ابو محمد. او از شاگردان اصمعی بود و روایت از ابوعبیده و غیر او داشت و کتاب سیبویه را نزد ابی عمر جرمی خوانده است. او راست: کتاب امثال و کتاب اضداد و کتاب النوادرو کتاب فعلت و افتعلت و کتاب الخیل. (ابن الندیم) (ملاعلی...) یکی از شعرای ایران و این بیت اول رباعی از اوست: تا کی بمن آزار و جفا خواهی کرد با غیر برغم من وفا خواهی کرد
چرک جامگی، زنگ زدگی، فراموش شدگی، نشان زدودگی، کلانسالی، سبز شدن گیاهان کار گریز، گرانجان، خوابناک پر خواب کهنه گردیدن رسم، چرکین شدن جامه، زنگ آلوده گردیدن شمشیر، ناپدید شدن نشان زود فراموش شدن و از یاد رفتن، کهنگی فرسودگی، هلاک فنا. (اسفار 173: 2)
چرک جامگی، زنگ زدگی، فراموش شدگی، نشان زدودگی، کلانسالی، سبز شدن گیاهان کار گریز، گرانجان، خوابناک پر خواب کهنه گردیدن رسم، چرکین شدن جامه، زنگ آلوده گردیدن شمشیر، ناپدید شدن نشان زود فراموش شدن و از یاد رفتن، کهنگی فرسودگی، هلاک فنا. (اسفار 173: 2)