معنی دثور دثور((دُ)) کهنه گردیدن رسم، چرکین شدن جامه، زنگ آلوده گردیدن شمشیر، ناپدید شدن نشان، زود فراموش شدن تصویر دثور فرهنگ فارسی معین
دثور دثور چرک جامگی، زنگ زدگی، فراموش شدگی، نشان زدودگی، کلانسالی، سبز شدن گیاهان کار گریز، گرانجان، خوابناک پر خواب کهنه گردیدن رسم، چرکین شدن جامه، زنگ آلوده گردیدن شمشیر، ناپدید شدن نشان زود فراموش شدن و از یاد رفتن، کهنگی فرسودگی، هلاک فنا. (اسفار 173: 2) فرهنگ لغت هوشیار
دثور دثور کهنه شدن و محو گردیدن رسم، چرکین شدن جامه، زنگ آلوده شدن شمشیر، ناپدید شدن نشان، کهنگی، فرسودگی فرهنگ فارسی عمید
دثور دثور مرد گرانجان. (منتهی الارب). کسلان. (اقرب الموارد) ، بی نام. (منتهی الارب). خامل. (اقرب الموارد). گمنام. مردم بی نام. (مهذب الاسماء) ، نؤوم. (اقرب الموارد). خوابناک. (منتهی الارب) لغت نامه دهخدا
دثور دثور برگ آوردن درخت، کهنه گردیدن رسم، چرکین شدن جامه، زنگ آلوده شدن شمشیر. (منتهی الارب) ، ناپدید شدن نشان. (زوزنی) (منتهی الارب) ، ناپدید شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، روز فراموش شدن: دثورالنفس، روزفراموشی آن، از یاد رفتن چیزی: دثورالقلب، از یاد رفتن ذکر آن لغت نامه دهخدا
بثور بثور جمع بثر، پروش ها جمع بثر جوشها و دانه های ریز که روی پوست ظاهر گردد تاولها و جوشهای کوچک چرکی بر روی اعضا مختلف جوش ها دانه های چرکی فرهنگ لغت هوشیار