مدح گستر. مدّاح: گمان برم که من اندر زمین همان شجرم شجر که دید ثناگستر و ستایش گر. فرخی. آن ثناگستر منم کاندر همه گیتی بحق عزّ و ناز از مدحهای شاه حق گستر گرفت. مسعودسعد
مدح گستر. مدّاح: گمان برم که من اندر زمین همان شجرم شجر که دید ثناگستر و ستایش گر. فرخی. آن ثناگستر منم کاندر همه گیتی بحق عزّ و ناز از مدحهای شاه حق گستر گرفت. مسعودسعد
مدّاح. ستایشگر: لبش پر ز خنده دلش پر ز کام سپهرش ثناگر ستاره غلام. فردوسی. مردی باشم ثناگر و شاعر بندی باشد محل و مقدارم ! مسعودسعد. خلقی ثناگرند مرا در هجای او بر خود زبان خلق ثناگر همی کنم. سوزنی
مدّاح. ستایشگر: لبش پر ز خنده دلش پر ز کام سپهرش ثناگر ستاره غلام. فردوسی. مردی باشم ثناگر و شاعر بندی باشد محل و مقدارم ! مسعودسعد. خلقی ثناگرند مرا در هجای او بر خود زبان خلق ثناگر همی کنم. سوزنی
ضیاپاش. روشنائی بخش. (آنندراج) : گاه چون اشکال اقلیدس سر اندر سر شود گاه چون خورشید رخشنده ضیاگستر شود. فرخی. ظل ّ طوبی است بر آنکس که ضیاگستر شد آفتاب شرف و حشمت و سلطان شرف. سوزنی
ضیاپاش. روشنائی بخش. (آنندراج) : گاه چون اشکال اقلیدس سر اندر سر شود گاه چون خورشید رخشنده ضیاگستر شود. فرخی. ظل ّ طوبی است بر آنکس که ضیاگستر شد آفتاب ِ شرف و حشمت و سلطان شرف. سوزنی
سخی و جوانمرد. (آنندراج) : تا سخن پروربوی از صاحب رازی بهی چون سخاگستر بوی از حاتم طایی بری. سوزنی. تویی معاینه در مهتری و مثل تو نیست کریم طبع و رهی پرور و سخاگستر. سوزنی
سخی و جوانمرد. (آنندراج) : تا سخن پروربوی از صاحب رازی بهی چون سخاگستر بوی از حاتم طایی بری. سوزنی. تویی معاینه در مهتری و مثل تو نیست کریم طبع و رهی پرور و سخاگستر. سوزنی