جدول جو
جدول جو

معنی ثلی - جستجوی لغت در جدول جو

ثلی
(ثُلْ لا)
عزّت رفته
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علی
تصویر علی
(پسرانه)
نام مستعار، نام حضرت علی (ع)، امام اول شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قلی
تصویر قلی
(پسرانه)
غلام، بنده، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند حسینقلی، حسنقلی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ثری
تصویر ثری
خاک نمناک، خاک نم دار، خاک، زمین
از ثری تا ثریا: از زمین تا آسمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثلج
تصویر ثلج
برف، قطره های منجمد شدۀ سفید، بلوری شکل و نرمی که از آسمان فرو می ریزد، فنجا
ثلج چینی (صینی): شوره، شورۀ قلم، در علم زیست شناسی تباشیر، باروت، سنگ سرمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلی
تصویر غلی
جوشیدن، جوشیدن مایع در دیگ
فرهنگ فارسی عمید
(مُ لا)
مؤنث امثل. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). مؤنث امثل، زن بهتر و سزاوارتر به موافقت. (ناظم الاطباء). و رجوع به امثل شود، الطریقه المثلی، راه اشبه به حق. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِ لی ی)
منسوب به مثل. (کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به مثل شود، در اصطلاح فقها چیزی است که مثل آن بدون تفاوت مهم در اجزایش در بازار یافته شود مانند چیزهای وزن کردنی و پیمودنی و شمردنی های نزدیک به هم همچون گردو و تخم مرغ و بادنجان و آجر و خشت. و غیر مثلی عکس آن است مانند حیوان و زمین و آب و شمردنی های متفاوت. این نوع را قیمی و عین نیز نامند همانگونه که مثلی را دین نیز گویند. (ازکشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به همین مأخذ شود
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
بز کوهی، آواز آب یا آواز ریختن آب
لغت نامه دهخدا
(ثُلْ لَ)
محلی است برراه طی بطرف شام. (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
گیاه سیاه دیرینه یا گیاه دوساله، نوعی از شورگیاه
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
سه یک. این وزن در اعداد دیگر هست چون نصیف و سبیع و ثمین، و ابوزید خمیس و ثلیث را منکر شده است
لغت نامه دهخدا
تصویری از ثلث
تصویر ثلث
سه یک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شلی
تصویر شلی
از کار باز ماندن دست و پا شل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلی
تصویر سلی
زهنیام نیام یا پوسته زه یارک منسوب به سل مزاج سلی
فرهنگ لغت هوشیار
کیسه ای که در آن وسایل خیاطی (سوزن نخ انگشتانه و غیره) را جا دهند، دست افزار حجام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلی
تصویر خلی
آسوده دل، کندو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلی
تصویر حلی
زیور و زینت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلی
تصویر جلی
واضح، روشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثری
تصویر ثری
خاک نم دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثلب
تصویر ثلب
سرزنش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثلع
تصویر ثلع
سر شکستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثلج
تصویر ثلج
برف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلی
تصویر بلی
آری، بله
فرهنگ لغت هوشیار
سوراخ، ترک -1 رخنه کردن در، ترک دادن، بینی بریدن، اسقاط فاء فعولن است تا (عولن) بماند (فع لن) بجای آن نهند و ثلم دراشعار عرب است و در شعر فارسی نیاید، جمع ثلمت (ثلمه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثوی
تصویر ثوی
هم آوای غنی مهمانسرا
فرهنگ لغت هوشیار
فریز پنجه سبزه از گیاهان فریز فرزد نجم. مرغ، گیاهی است ازتیره گندمیان پنجه مرغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثلیث
تصویر ثلیث
سه یک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثدی
تصویر ثدی
پستان زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلی
تصویر دلی
جمع دلو، سبوها دهوها مغولی گنج (خزانه)، سازمان، دریا راه روشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلی
تصویر آلی
گوسفند بزرگ دنبه وهر جسمی که دارای آلات متعدد باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثای
تصویر ثای
تباهی زخم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملی
تصویر ملی
میهنی، مردمی، مردمانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از الی
تصویر الی
تا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آلی
تصویر آلی
ابزاری، نهادی
فرهنگ واژه فارسی سره