- ثقب
- سوراخ کردن، بلند پریدن
معنی ثقب - جستجوی لغت در جدول جو
- ثقب
- سوراخ کردن، سوراخ، رخنه
- ثقب
- ثقبه ها، روزن های خانه، جمع واژۀ ثقبه
- ثقب ((ثُ قَ))
- جمع ثقبه، سوراخ ها
- ثقب ((ثَ))
- سوراخ کردن، سوراخ، رخنه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سوراخ کوچک
سوراخ کوچک، منفذ
سفتن، برافروختن افروختن آتش
آلتی که با آن چیزی را سوراخ کنند، مته
مته بهر مه ماه رمه بر ماهه سینا سوراخ کننده سینا آتش افروز بزرگراه راه بزرگ سوراخ دار سفته مروارید سفته آلتی که با آن چوب و جز آنرا سوراخ کنند مته بر ماهه: به تیشه پدر و مثقب و کمانه و مقل بخرط مهره گردون و پره دولاب. (خاقانی) سوراخ کرده شده. سوراخ کننده جمع مثقبین
گرانی
پاژنام، فرنام
پس، پشت
جمع رقیب
راه تنگ
دهان دره کردن، خمیازه
پر آبی، تیز روی، زود اشکی
تابان، درخشان
زن شوهر دیده که اکنون بی شوهر است بطلاق یا مرگ شوهر، بیوه، مقابل دوشیزه
جامه، لباس
سرزنش کردن
سرخ سیر از رنگ ها
مرد معتمد و امین
درخشیدن ستاره و بمعنی آتشگیره هم گویند
گران شدن، آبستنی زن
زیرک شدن
استوار داشتن، درست شدن اعتماد کردن استوار داشتن، درست شدن، اطمینان خاطرجمعی استواری، کسی که مردم بگفتار و عمل او اعتماد کنند، جمع ثقات
آتش افروزینه
ذبح کردن، نیزه زدن
سرزنش کردن و بمعنی پیه شکم