جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مثقب

مثقب

مثقب
مته بهر مه ماه رمه بر ماهه سینا سوراخ کننده سینا آتش افروز بزرگراه راه بزرگ سوراخ دار سفته مروارید سفته آلتی که با آن چوب و جز آنرا سوراخ کنند مته بر ماهه: به تیشه پدر و مثقب و کمانه و مقل بخرط مهره گردون و پره دولاب. (خاقانی) سوراخ کرده شده. سوراخ کننده جمع مثقبین
فرهنگ لغت هوشیار

مثقب

مثقب
راه عراق از کوفه تا مکه. (از منتهی الارب). راهی است بین مکه و کوفه. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

مثقب

مثقب
برافروزندۀ آتش. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آن که روشن کندو افروزنده. (ناظم الاطباء). و رجوع به اثقاب شود
لغت نامه دهخدا

مثقب

مثقب
سوراخ کننده در چیزی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که بسیار سوراخ می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تثقیب شود، آنکه آتش بر می افروزد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

مثقب

مثقب
سوراخ دار. (ناظم الاطباء). سوراخ شده. سوراخ سوراخ. سوراخ دار. سفته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مروارید مثقب، مروارید سفته. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مثقب

مثقب
راهی است میان شام و کوفه. (از منتهی الارب). طریقی است بین یمامه و کوفه. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا