مفسد در حیص و بیص اندازنده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مفسد و بهم زننده. (از اقرب الموارد). و رجوع به تثریب شود، درنوردنده و طی کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی که می پیچد و درمی نوردد. (ناظم الاطباء) ، سرزنش کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تثریب شود
مفسد در حیص و بیص اندازنده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مفسد و بهم زننده. (از اقرب الموارد). و رجوع به تثریب شود، درنوردنده و طی کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی که می پیچد و درمی نوردد. (ناظم الاطباء) ، سرزنش کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تثریب شود
سرزنش کننده و نکوهنده کسی را بر گناه. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اثراب شود، مرد کم عطا. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد کم عطا و لئیم. (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) ، قوچ اختۀ بسیار فربه. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اثراب شود
سرزنش کننده و نکوهنده کسی را بر گناه. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اثراب شود، مرد کم عطا. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد کم عطا و لئیم. (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) ، قوچ اختۀ بسیار فربه. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اثراب شود
سرزنش کرده شده و نکوهیده بر گناه. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نکوهیده. (ناظم الاطباء) ، درهم آمیخته و شوریده، ویران شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
سرزنش کرده شده و نکوهیده بر گناه. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نکوهیده. (ناظم الاطباء) ، درهم آمیخته و شوریده، ویران شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)