جدول جو
جدول جو

معنی ثائجات - جستجوی لغت در جدول جو

ثائجات
(ءِ)
جمع واژۀ ثائجه. رجوع به ثائجه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حاجات
تصویر حاجات
حاجت ها، نیازمندی ها، نیازها، آرزوها، امیدها، جمع واژۀ حاجت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کائنات
تصویر کائنات
تمام موجودات جهان
کائنات جو: هر حادثه که در فضا رخ می دهد، از قبیل رعد و برق، صاعقه، برف و طوفان
فرهنگ فارسی عمید
(ءِ)
جمع واژۀ نائجه. بادهای تندو شدید. (منتهی الارب). تندباد، نائجات الهام، صوائحها. (منتهی الارب) ، نائجات الهوام، بانگهای هوام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
جمع واژۀ نائبه. رجوع به نائبه شود:
تو مرفه عیش و بدخواهان تو
یافته از نائبات عصر عصر.
سوزنی.
او نائب خداست به رزق من
یارب ز نائبات نگهدارش.
خاقانی.
ثبات عمر تو باد و دوام عافیتت
نگاهداشته از نائبات لیل و نهار.
سعدی.
گریز نیست کسی را زحادثات قضا
خلاص نیست تنی را ز نائبات قدر.
قاآنی
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
جمع واژۀ نائحه. (منتهی الارب). رجوع به نائحه شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
جمع واژۀ نائره. نایرات: و صرصر نایرات فتن و بلا ایشان را به خاک فنا نسپرده بود، بدو متصل شدند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
جمع واژۀ مائده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). رجوع به مائده شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
خونها. (منتهی الارب). جمع واژۀ مائره. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
جمع واژۀ مائله. (از منتهی الارب). رجوع به مائله شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
جمع واژۀ عائده. رجوع به عائده شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
جمع واژۀ عائذه. رجوع به عائذه شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
جمع واژۀ کائنه و کائن. موجودات و مخلوقات. (غیاث) (آنندراج) ، موالید ثلاثه. (بحر الجواهر) ، آفریدگان. تمام چیزهائی که وجود دارند. ممکنات:
زینسوی آفرینش و زان سوی کائنات
بیرون و اندرون زمانه مجاورند.
ناصرخسرو.
جام کیخسرو است خاطر من
که کند راز کائنات اظهار.
خاقانی.
بجان عاقلۀ کائنات یعنی تو
که کائنات قشوراند و حضرت تو لباب.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 158).
دل گرسنه درآمد بر خوان کائنات
چون شبهتی بدید، برون رفت ناشتا.
خاقانی.
زیرنشین علمت کائنات
ما بتو قایم چو تو قائم بذات.
نظامی.
حدیث سعدی اگر کائنات بپسندد
بهیچ کار نیاید اگر تو نپسندی.
سعدی.
گشاید دری بر دل از واردات
فشاند سر دست بر کائنات.
سعدی (بوستان).
اجل کائنات از روی ظاهر آدمی است و اذل ّ موجودات سگ. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
جمع واژۀ قائله
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
جمع واژۀ سائحه. رجوع به سائحه شود، زنان روزه دار. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
جمع واژۀ سائره. رجوع به سائره شود، سیّارات. ستارگان گردنده:
بنگر بسائرات فلک راکه بر فلک
ایشان ز حضرت ملک العرش لشکرند.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
جمع واژۀ صائمه
لغت نامه دهخدا
خریداری چیزی از روی اجبار و تحکم علاوه بر قیمت بازاری، (ناظم الاطباء) (دمزن)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
جمع واژۀ ثابته. کواکب ثابته. ثوابت.
- چرخ ثابتات. فلک ثوابت. فلک هشتم:
یا کسی دیگر مر او را برکشید
آنکه کرسی اوست چرخ ثابتات.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از نائبات
تصویر نائبات
جمع نایبه (نائبه) حوادث مصایب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کائنات
تصویر کائنات
موجودات و مخلوقات، آفریدگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قائلات
تصویر قائلات
جمع قائله، سخنگویان نیمروزان خوابهای نیمروزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قائنات
تصویر قائنات
از ریشه پارسی شهرستان کاین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عائدات
تصویر عائدات
جمع عائده، درآمد ها جمع عایده در آمدها مداخل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضائعات
تصویر ضائعات
جمع ضائعه، تبست ها تباهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صائمات
تصویر صائمات
جمع صائمه، روزه داران مونث صایم، جمع صایمات (صائمات)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ثابته. ستارگان ثابت. یا چرخ ثابت فلک ثابت. فلکی که ستارگان ثابت درآن هستند (بعقیده قدما) فلک ثوابت چرخ هشتم
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سائره، گردندگان ستارگان گردنده جمع سایره، سیارات ستارگان گردنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زائرات
تصویر زائرات
جمع زائره، دیدوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باجات
تصویر باجات
جمع باج، باها، آش ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاجات
تصویر زاجات
جمع زاج، از ریشه پارسی زاگ ها زاجها زاگها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاجات
تصویر حاجات
جمع حاجت نیازها خواهشها دربایستها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شائعات
تصویر شائعات
جمع شائعه، سرت ها، اخبار راست و دروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نائبات
تصویر نائبات
((ئِ))
جمع نائبه، پیش آمدها، بلایا، حادثه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زائدات
تصویر زائدات
پسماندها، دورریزه ها
فرهنگ واژه فارسی سره