جمع واژۀ کائنه و کائن. موجودات و مخلوقات. (غیاث) (آنندراج) ، موالید ثلاثه. (بحر الجواهر) ، آفریدگان. تمام چیزهائی که وجود دارند. ممکنات: زینسوی آفرینش و زان سوی کائنات بیرون و اندرون زمانه مجاورند. ناصرخسرو. جام کیخسرو است خاطر من که کند راز کائنات اظهار. خاقانی. بجان عاقلۀ کائنات یعنی تو که کائنات قشوراند و حضرت تو لباب. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 158). دل گرسنه درآمد بر خوان کائنات چون شبهتی بدید، برون رفت ناشتا. خاقانی. زیرنشین علمت کائنات ما بتو قایم چو تو قائم بذات. نظامی. حدیث سعدی اگر کائنات بپسندد بهیچ کار نیاید اگر تو نپسندی. سعدی. گشاید دری بر دل از واردات فشاند سر دست بر کائنات. سعدی (بوستان). اجل کائنات از روی ظاهر آدمی است و اذل ّ موجودات سگ. (گلستان)