جدول جو
جدول جو

معنی تیرشکاف - جستجوی لغت در جدول جو

تیرشکاف
شکافنده و خسته کننده عطارد. تیری که تا آسمان رود و عطارد را مجروح کند:
هر دم ز تیر تیرشکاف تو مشتری
افغان زه برآورد از گوشۀ کمان.
خواجوی کرمانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گورشکاف
تصویر گورشکاف
آنکه قبر مرده را بشکافد، شکافندۀ گور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میرشکار
تصویر میرشکار
کسی که مامور و متصدی آماده ساختن وسایل شکار است، سرپرست و نگهبان شکارگاه، بزرگ شکارچیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیرشکار
تصویر شیرشکار
شکارکنندۀ شیر، مردی که شیر شکار می کند، کنایه از دلیر، شجاع
فرهنگ فارسی عمید
(اَ جُ اَ)
متهوّر و باجرأت. (ناظم الاطباء) ، شکارکننده شیر. آنکه شیر را صید کند، کنایه از دلیر. شجاع. (فرهنگ فارسی معین) :
در بزم درم باری ودینارفشانیست
در رزم مبارزشکر و شیرشکاریست.
فرخی (دیوان ص 22)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
رئیس و مهتر شکارچیان. (ناظم الاطباء). مهتر قورچیان. (آنندراج). لقب رئیس شکارچیان شاه. شکارچی باشی. (یادداشت مؤلف). لقب مهتر نخجیرگران دربار، قوشچی باشی و بازدار و دارندۀ مرغان شکاری. (ناظم الاطباء). مهتر قوشچیان شاه چه قوش به معنی باز شکاری است و قوشچی یعنی مسؤول و دارندۀ باز شکاری سلطنتی. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(پُ شِ)
بسیار و بچند جای شکافته
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان هریس است که در بخش مرکزی شهرستان سراب واقع است و 140 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
مصدر بمعنی رشف. (از اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به رشف شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گورشکاف
تصویر گورشکاف
آنکه قبر را بشکافد نباش، کفتار ضبع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میرشکار
تصویر میرشکار
کسی که بر شکارچیان پادشاه وامیر ریاست دارد مهتر صیادان: (مهدی قلی خان و میر شکار و سایراسب انداختند در نارا گرفتند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرشکاف
تصویر پرشکاف
پر از شکاف شکافته در چند جای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میرشکار
تصویر میرشکار
((ش))
کسی که بر شکارچیان پادشاه و امیر ریاست دارد، مهتر صیادان
فرهنگ فارسی معین
تیره، کثیف، کدر، مات، ناصاف، ناشفاف
متضاد: شفاف
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کسی که از طرف مردم روستا برای حفاظت از مزارع و شکار خوک
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دشت سر آمل
فرهنگ گویش مازندرانی