جدول جو
جدول جو

معنی تیرانچی - جستجوی لغت در جدول جو

تیرانچی
دهی از دهستان ماربین است که در بخش سدۀ شهرستان اصفهان واقع است و 650 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ایرانی
تصویر ایرانی
مربوط به ایران، از مردم ایران، تهیه شده در ایران، مجموعه ای از زبان های هند و ایرانی، شامل زبان های اوستایی، فارسی باستان، فارسی میانه، سغدی، پهلوی، تاجیکی، پشتو، بلوچی، کردی و فارسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیراژی
تصویر تیراژی
رنگین کمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، درونه، نوس، توبه، سویسه، آلیسا، رخش، کلکم، قزح، آژفنداک، نوسه، سرکیس، تربسه، آفنداک، سرویسه، سرگیس، سدکیس، ترسه، آدینده، اغلیسون، آزفنداک، تربیسه، کرکم، تیراژه، قوس و قزح، شدکیس، تویه، ایرسا، نوشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیرانی
تصویر دیرانی
صاحب دیر، دیرنشین، برای مثال گفت کای کهنه پیر دیرانی / چیست این کسوت مسلمانی (جامی۱ - ۲۹۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهرانی
تصویر تهرانی
از مردم تهران، مربوط به تهران، تهیه شده در تهران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ویرانی
تصویر ویرانی
خرابی، ویرانی، تباهی، فساد، بی نظمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیانچه
تصویر تیانچه
پاتیل یا دیگ کوچک دهان گشاد
فرهنگ فارسی عمید
نام قصبه ای است جزء جوانرود از بخش پاوۀ شهرستان سنندج واقع در 40 هزارگزی مغرب پاوه بین رودخانه سیروان و رودخانه مسره خیل و در کنار مرز عراق، ناحیه ای است کوهستانی و گرمسیر و دارای تن سکنه، 60 خانوار از طایفه ایناق جوانروددر آن قشلاق می کنند، از آب چشمه مشروب می شود، محصول آنجا لبنیات و شغل اهالی گله داری است راه آن مالرو وصعب العبور است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ماهیدشت بالا بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان در 23500گزی جنوب کرمانشاه و 6 هزارگزی سروناو با 170 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
نام دو هنرمند ایتالیائی، پدر و پسر. پدر (ژان باپتیست پیرانزی) متولد در ونیز حدود 1720 و متوفی بسال 1778 میلادی و پسر (فرانسوا پیرانزی) متولد در رم بسال 1748 و متوفی بسال 1810 میلادی و هر دو از هنروران معروف و در نقاشی و نقاری مهارت کامل داشته اند و صور ابنیه و آثار عتیقۀ رم و غیره را جمع و ترسیم کرده و در 29 جلد بطبع رسانیده و آلبوم بسیار زیبائی بوجود آورده اند
لغت نامه دهخدا
(دی)
اطاق مخصوص وزیر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
داروغۀ باورچیخانه، بز قصاب، (آنندراج) (از غیاث)
لغت نامه دهخدا
(چِ)
نام شهری بود از بلاد تبرستان و آن را به تعریف تورانچه می گفته اند، یعنی توران کوچک و در معجم البلدان ترنجه نوشته. (انجمن آرا) (آنندراج). در مازندران رابینو ’توران چر’. رجوع به همین کتاب بخش انگلیسی ص 132 شود
لغت نامه دهخدا
سرعت در رفتار، تندی کردن در رفتار:
اگر همچنین تیزرانی کنند
به یک روز دیگر بدینجا رسند،
فردوسی،
رجوع به تیز راندن و تیز و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دیرانی
تصویر دیرانی
دیر نشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیانچه
تصویر تیانچه
پاتیل کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیراژی
تصویر تیراژی
قوس قزح رنگین کمان
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به ایران. هر چیز که وابسته به ایران باشد، اهل ایران از مردم ایران تابع ایران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیرانی
تصویر حیرانی
کاتورگی سترتکی
فرهنگ لغت هوشیار
خرابی بایربودن: بسلطانی نشان مهرش اگر آباد خواهی دل که بی والی چوب اشد ملک رود آرد به ویرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیرانی
تصویر دیرانی
((دَ))
منسوب به دیر، دیرنشین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیانچه
تصویر تیانچه
((تِ چِ))
پاتیل کوچک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ویرانی
تصویر ویرانی
تخریب، خرابی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ویرانی
تصویر ویرانی
Demolition, Desolation, Devastation, Dilapidation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ویرانی
تصویر ویرانی
démolition, désolation, dévastation, dilapidation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شگفتی، تعجّب
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از ویرانی
تصویر ویرانی
demolição, desolação, devastação, dilapidação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ویرانی
تصویر ویرانی
demolición, desolación, devastación, dilapidación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ویرانی
تصویر ویرانی
zniszczenie, spustoszenie, dewastacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ویرانی
تصویر ویرانی
разрушение , опустошение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ویرانی
تصویر ویرانی
знищення , спустошення , руйнування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ویرانی
تصویر ویرانی
vernietiging, verwoesting, verval
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ویرانی
تصویر ویرانی
Abriss, Verwüstung, Verfall
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ویرانی
تصویر ویرانی
demolizione, desolazione, devastazione, rovina
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ویرانی
تصویر ویرانی
विध्वंस , उजाड़ , विनाश
دیکشنری فارسی به هندی