جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تیانچه

تیانچه

تیانچه
دیگ سرگشادۀ کوچک باشد. (برهان). مصغر تیان. دیگ کوچک سرگشاده. (ناظم الاطباء). تیان خرد. تیان کوچک. دیگی که سر گشاده تر از بن دارد. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

تپانچه

تپانچه
با دست زدن به صورت هنگام مصیبت و دلتنگی حربه آتشی کوچک دستی از هر نوعی که باشد حربه آتشی کوچک دستی از هر نوعی که باشد
فرهنگ لغت هوشیار

تپانچه

تپانچه
سلاح گرم کوچک دستی، تَس، چَپله، تَوانچه، طَپانچه، لَطم، چَپّات، لِطام
لَطمه
سیلی، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی، چَک، توگوشی، کِشیده، لَت، کاز، سَرچَنگ، صَفعِه برای مِثال زنم چندان تپانچه بر سر و روی / که یارب یاربی خیزد ز هر موی (نظامی۲ - ۱۵۱)
تپانچه
فرهنگ فارسی عمید

توانچه

توانچه
تَپانچه، سلاح گرم کوچک دستی، سیلی، لَطمه، تَس، چَپله، طَپانچه، لَطم، چَپّات، لِطام
توانچه
فرهنگ فارسی عمید

تپانچه

تپانچه
سیلی که به صورت می زنند، آسیب، نوعی اسلحه گرم، طپانچه، تبنجه، تس، توانچه
تپانچه
فرهنگ فارسی معین

توانچه

توانچه
سیلی که به صورت می زنند، آسیب، نوعی اسلحه گرم، تپانچه، طپانچه، تبنجه، تس
توانچه
فرهنگ فارسی معین