معنی تیراژی - فرهنگ فارسی عمید
معنی تیراژی
- تیراژی
- رنگین کمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، درونه، نوس، توبه، سویسه، آلیسا، رخش، کلکم، قزح، آژفنداک، نوسه، سرکیس، تربسه، آفنداک، سرویسه، سرگیس، سدکیس، ترسه، آدینده، اغلیسون، آزفنداک، تربیسه، کرکم، تیراژه، قوس و قزح، شدکیس، تویه، ایرسا، نوشه
تصویر تیراژی
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با تیراژی
تیراژه
- تیراژه
- رَنگین کَمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، تویِه، آلیسا، قُزَح، آدیندِه، تربیسِه، قُوس و قَزَح، آژفَنداک، سَویسِه، تَربَسِه، شَدکیس، نوشَه، ایرسا، نوسَه، تیراژی، رَخش، دُرونِه، آفَنداک، کَلکَم، نوس، آزفَنداک، تُرسِه، سَرگیس، توبِه، سَدکیس، سِرکیس، سَرویسِه، کَرکَم، اِغلیسون
فرهنگ فارسی عمید
تیراژه
- تیراژه
- قوس قزح. (اوبهی) (فرهنگ رشیدی) (برهان) (فرهنگ جهانگیری) (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 529) (ناظم الاطباء). آزفنداک. نوشه. انطلیسون. کمر رستم. کمردون. طوق بهار. قوس قزح. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). توسه. رخش. سریر. سدکیس. قالیچۀ فاطمه. کمان رستم. (یادداشت ایضاً). رجوع به تیرازه و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا