جدول جو
جدول جو

معنی تھوپنا - جستجوی لغت در جدول جو

تھوپنا
تحمیل، تحمیل کردن
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توانا
تصویر توانا
(پسرانه)
نیرومند، پرقدرت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از توانا
تصویر توانا
نیرومند، زورمند، قادر، مقتدر
فرهنگ فارسی عمید
قادر، مقتدر، نیرومند، قوی، قدیر، استوار، سزاوار، قابل، مضبوط، ضابط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توانا
تصویر توانا
((تَ))
نیرومند، قادر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توانا
تصویر توانا
قادر
فرهنگ واژه فارسی سره
قادرٌ , كفءٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از توانا
تصویر توانا
Able, Competent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
in staat, competent
دیکشنری فارسی به هلندی
здатний , компетентний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
有能力的 , 有能力的
دیکشنری فارسی به چینی
สามารถ , มีความสามารถ
دیکشنری فارسی به تایلندی
מסוגל , מיומן
دیکشنری فارسی به عبری
способный , компетентный
دیکشنری فارسی به روسی
سنگین کردن، تاب خوردن، تکان دادن، تلو تلو خوردن
دیکشنری اردو به فارسی
خیره نگاه کردن، خیره شدن، زل زدن
دیکشنری اردو به فارسی
چرخش، قدم بزن، پیچیدن، گردش کردن، غلتیدن، چرخیدن، به دور خود چرخیدن
دیکشنری اردو به فارسی
جستجو کردن، برای پیدا کردن
دیکشنری اردو به فارسی
تونل زدن، کندن، خراشیدن، حفر کردن، گودال کندن
دیکشنری اردو به فارسی
باز کردن، برای باز کردن، خشمگین شدن، باز کردن قفل، باز کردن بسته بندی، باز کردن رول ها، باز کردن گره ها
دیکشنری اردو به فارسی
فراموشی، فراموش کردن
دیکشنری اردو به فارسی
جوشیدن، برای شکستن
دیکشنری اردو به فارسی
نفخ کردن، شکوفا شدن، رونق یافتن، گل دادن، تورّم ایجاد کردن
دیکشنری اردو به فارسی
تف انداختن، تف
دیکشنری اردو به فارسی
چاپ کردن، برای چاپ
دیکشنری اردو به فارسی
تحویل دادن، ترک کردن
دیکشنری اردو به فارسی
できる , 有能な
دیکشنری فارسی به ژاپنی