استخوان انگور بود و بعضی تکس خوانند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 179). دانۀ انگور که میان غژم بود و آنرا تکس و تکش نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). استخوان میان انگور باشد یعنی دانۀ او. (اوبهی). استخوان و تخم انگور باشد. (برهان) (آنندراج). هسته و تخم انگور. (ناظم الاطباء). استخوان باشد و تکش نیز گویند به شین معجم. ابوالعباس گفت: تکژ نیست گویی در انگور او همه شیره دیدیم یکسر رزش. (صحاح الفرس). و رجوع به تکز و تکس و تکسک و تکش شود
استخوان انگور بود و بعضی تکس خوانند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 179). دانۀ انگور که میان غژم بود و آنرا تکس و تکش نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). استخوان میان انگور باشد یعنی دانۀ او. (اوبهی). استخوان و تخم انگور باشد. (برهان) (آنندراج). هسته و تخم انگور. (ناظم الاطباء). استخوان باشد و تکش نیز گویند به شین معجم. ابوالعباس گفت: تکژ نیست گویی در انگور او همه شیره دیدیم یکسر رزش. (صحاح الفرس). و رجوع به تکز و تکس و تکسک و تکش شود
تخم و بزر. (ناظم الاطباء). تخم که در عربی بذر گویند. (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 278 الف) ، مزرعه ای که برای کشتن آماده شده باشد. (ناظم الاطباء). در بعضی از نسخه ها مزرعه ای که برای کشت آماده شده باشد و بعربی فلحان گویند. (از لسان العجم ایضاً) و رجوع به ترکز شود
تخم و بزر. (ناظم الاطباء). تخم که در عربی بذر گویند. (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 278 الف) ، مزرعه ای که برای کشتن آماده شده باشد. (ناظم الاطباء). در بعضی از نسخه ها مزرعه ای که برای کشت آماده شده باشد و بعربی فلحان گویند. (از لسان العجم ایضاً) و رجوع به ترکز شود
نان تنک روغنی. (برهان) (انجمن آراء) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نان تنکی را گویند که روغن در خمیر آن کرده بپزند. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). تکوی. (انجمن آرا) (آنندراج) ، موی درهم پیچیده و مجعد را نیزگفته اند. (برهان) (از انجمن آرا) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). موی مجعد باشد. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). موی زنگیانه. (شرفنامۀ منیری) : در تکوی تست جان من اسیر چون غریبی کو به ظلمت خو گرفت. اثیر اخسیکتی (از فرهنگ رشیدی)
نان تنک روغنی. (برهان) (انجمن آراء) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نان تنکی را گویند که روغن در خمیر آن کرده بپزند. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). تکوی. (انجمن آرا) (آنندراج) ، موی درهم پیچیده و مجعد را نیزگفته اند. (برهان) (از انجمن آرا) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). موی مجعد باشد. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). موی زنگیانه. (شرفنامۀ منیری) : در تکوی تست جان من اسیر چون غریبی کو به ظلمت خو گرفت. اثیر اخسیکتی (از فرهنگ رشیدی)