جدول جو
جدول جو

معنی تکژ - جستجوی لغت در جدول جو

تکژ
استخوان و تخم انگور هسته انگور
تصویری از تکژ
تصویر تکژ
فرهنگ لغت هوشیار
تکژ
هستۀ انگور، دانۀ انگور، تکسک، تکیز، تکش، تکسبرای مثال نیست گویی در انگور او / همه شیره دیدیم یکسر رزش (ابوالعباس ربنجنی - شاعران بی دیوان - ۱۳۳)
تصویری از تکژ
تصویر تکژ
فرهنگ فارسی عمید
تکژ
((تَ کَ))
هسته انگور، تکیز، تکس
تصویری از تکژ
تصویر تکژ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاژ
تصویر تاژ
(دخترانه و پسرانه)
لطیف، نازک، نام پسرفرواک برادر هوشنگ پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تکش
تصویر تکش
(پسرانه)
نام یکی از پادشاهان سلسله خوارزمشاهیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تکه
تصویر تکه
قطعه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تاژ
تصویر تاژ
آلاچق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تیژ
تصویر تیژ
تز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکه
تصویر تکه
پاره ای از طعام، لقمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکو
تصویر تکو
موی در هم پیچیده و مجعد، نان روغنی
فرهنگ لغت هوشیار
گوسفند شاخ دار قوچ، جوان بلند قد، بی اندام بدهیکل درشت هیکل، امرد درشت اندام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکش
تصویر تکش
استخوان و تخم انگور هسته انگور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکس
تصویر تکس
استخوان و تخم انگور هسته انگور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاژ
تصویر تاژ
خیمه، چادر، سایبان و بمعنی لطیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاژ
تصویر تاژ
خیمه، چادر، برای مثال خسرو غازی آهنگ بخارا دارد / زده از غزنین تا جیحون تاژ و خرگاه (بهرامی - شاعران بی دیوان - ۴۱۱)
نازک، ظریف، لطیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکه
تصویر تکه
لقمه، پاره، قطعه، پاره ای از چیزی
تکه تکه: قطعه قطعه، پاره پاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکو
تصویر تکو
موی درهم پیچیده و مجعد، برای مثال در تکوی توست جان من اسیر / چون غریبی کاو به ظلمت خو گرفت (اثیرالدین اخسیکتی - مجمع الفرس - تکو)، نان روغنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکه
تصویر تکه
بز نر، بزی که پیشاپیش گله حرکت کند، پیشر و گله، نهاز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکش
تصویر تکش
هستۀ انگور، دانۀ انگور، تکسک، تکیز، تکس، تکژ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکس
تصویر تکس
هستۀ انگور، دانۀ انگور، تکژ، تکیز، تکش، تکسک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ککژ
تصویر ککژ
تره تیزک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاژ
تصویر تاژ
خیمه، سراپرده، لطیف، نازک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکه
تصویر تکه
((تِ کِّ))
قطعه، پاره ای از چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکه
تصویر تکه
((تَ کِّ))
بز نر، بزی که پیشاپیش گله حرکت کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکو
تصویر تکو
((تَ))
موی در هم پیچیده، نان روغنی
فرهنگ فارسی معین
((تَ کْ لْ))
گرفتن یا دور کردن توپ از پای حریف یا دراز کردن پا در حالتی که بدن تقریباً به حالت خوابیده و موازی با سطح زمین درآید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکل
تصویر تکل
((تَ کَ))
گوسفند شاخ دار، جوان بلندقد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکس
تصویر تکس
((تَ کَ))
هسته انگور، تکیز، تکژ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توژ
تصویر توژ
توز، پوست سفت و نازک درخت ارژن که به کمان و زین اسب می پیچیده اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تک
تصویر تک
حمله، هجوم
فرهنگ واژه فارسی سره
صعوه -1 برگ درخت یا گیاه نو رسته جوانه، گیاهی که تازه سر از خاک بر آورده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
اندک، قلیل، کم، تنها منقار جانوران و پرندگان ساج منقار مرغ نوک پرنده، تیزی سر چیزی مانند نوک سوزن خنجر نیزه زبان و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تژ
تصویر تژ
برگی که تازه از بغل شاخۀ درخت روییده باشد، برگ درخت، سر از خاک درآوردن گیاه، تنده، تنزه، تز، تژه، تیج، گیاهی که تازه سر از خاک درآورده باشد، گیاه نورسته، جوانه،
تژ زدن مثلاً تیج زدن، جوانه زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کژ
تصویر کژ
کج، مقابل راست، اریب، به صورت نادرست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کژ
تصویر کژ
بمعنی کج است که نقیض راست است، خمیده
فرهنگ لغت هوشیار