معنی تاژ - فرهنگ فارسی عمید
معنی تاژ
- تاژ
- خیمه، چادر، برای مثال خسرو غازی آهنگ بخارا دارد / زده از غزنین تا جیحون تاژ و خرگاه (بهرامی - شاعران بی دیوان - ۴۱۱)
نازک، ظریف، لطیف
تصویر تاژ
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با تاژ
تاژ
- تاژ
- تاجه، شطی است به اسپانیا و پرتقال که نواحی ’ارنجویس ’’ طلیطله’ و ’طلیبره’ را مشروب می سازد و به اقیانوس اطلس می ریزد، رجوع به ’تاجه’ (رود) شود
لغت نامه دهخدا
تاژ
- تاژ
- خیمه، (لغت فرس اسدی) (برهان) (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ اوبهی) (فرهنگ سروری) (آنندراج) (انجمن آرا) (فرهنگ ضیاء) (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء)، چادر، (فرهنگ نظام) (فرهنگ ضیاء) (ناظم الاطباء)، خانه کرباسی، (برهان) (انجمن آرا)، سایبان، (انجمن آرا)، ستاره، (انجمن آرا) (فرهنگ ضیاء)، شامیانه، (آنندراج) (انجمن آرا) (فرهنگ ضیاء) :
خسرو غازی آهنگ بخارا دارد
زده از غزنین تا جیحون تاژ و خرگاه،
بهرامی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 90)،
، لطیف و نازک، (برهان)، نازک و ظریف و لطیف، (ناظم الاطباء)، تازیانه، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا