- تکسیر
- نیک شکستن، بسیار شکستن
معنی تکسیر - جستجوی لغت در جدول جو
- تکسیر
- شکستن، درهم شکستن، شکاندن
- تکسیر ((تَ))
- شکستن، مساحت کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زند، گزاره
خوشکام ساز، زیست آب، کناد
آسان کردن آسانی آسان کردن سهل کردن، آسانی، جمع تیسیرات
باصطلاح کیمیاگران، جوهر گدازنده و کامل کننده و آمیزنده که ماهیت جسم را تغییر دهد یعنی جیوه را نقره و مس را طلا کند و چنین جوهری وجود ندارد و فرض محض است
سبب حسرت شدن
هلاک کردن
خبه کردن، چشم دیگری بستن
تنگ گرفتن
هویدا کردن، ترجمه، بیان و آشکار ساختن، شرح کردن
مکدر ساختن
بسیار کردن، افزونی و ازدیاد
بزرگ گردانیدن چیزیرا، الله اکبر گفتن، به بزرگی یاد کردن خدا را
پیچیدن دستار بر سر، کالا بر هم نهادن، بستن کالا و سوره هشتاد و یکم از قرآن کریم
در گذاشتن از گناه، نسبت کافر بودن به کسی دادن
پاره پاره کردن
تکرار
آسان گردانیدن، آسان کردن
سبب حسرت شدن، آزار دادن کسی
تیره کردن، کسی را دلتنگ کردن
دشوار ساختن، تنگ گرفتن، خلاف ورزیدن
به زیان انداختن، گمراه ساختن، هلاک کردن
زیاد کردن، بسیار کردن، افزودن، افزون کردن
معنی کلامی را بیان کردن، واضح و آشکار ساختن معنی سخن، شرح و بیان، در ادبیات در فن بدیع بیان کردن مضمونی در الفاظ فشرده و پوشیده و بعد به شرح آن پرداختن، برای مثال به کردار دل و عیش و سرشک و جسم من داری / دهن تنگ و سخن تلخ و لبان لعل و میان لاغر علم بیان کردن و توضیح دادن معانی آیات قرآن و احادیث
هشتاد و یکمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۹ آیه، کورت
کسی را کافر و بی دین خواندن، به کفر و بی دینی نسبت دادن، پوشاندن، کفاره دادن
((اِ))
فرهنگ فارسی معین
ماده ای که ماهیت اجسام را تغییر دهد و با ارزش تر سازد مثلاً مس را طلا سازد، هر چیز مفید و کمیاب، دارویی که به عقیده قدما هر مرضی را علاج می کرد