جدول جو
جدول جو

معنی تفسیر

تفسیر
معنی کلامی را بیان کردن، واضح و آشکار ساختن معنی سخن، شرح و بیان، در ادبیات در فن بدیع بیان کردن مضمونی در الفاظ فشرده و پوشیده و بعد به شرح آن پرداختن، برای مثال به کردار دل و عیش و سرشک و جسم من داری / دهن تنگ و سخن تلخ و لبان لعل و میان لاغر علم بیان کردن و توضیح دادن معانی آیات قرآن و احادیث
تصویری از تفسیر
تصویر تفسیر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تفسیر

تفسیر

تفسیر
شرح کردن، بیان کردن، گزارش، بیان و تشریح معنی و لفظ آیات قرآن، به رأی، تفسیر قرآن براساس ذوق و نظر شخصی و نه حقایق آن، تفسیر سخن یا امری مطابق میل خود
تفسیر
فرهنگ فارسی معین

تفسیر

تفسیر
تاویل، تشریح، ترجمان، تعبیر، تلقی، توضیح، شرح، گزارش، نقل، وصف، بیان کردن، شرح دادن، تشریح کردن، گزارش دادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

تیسیر

تیسیر
آسان کردن آسانی آسان کردن سهل کردن، آسانی، جمع تیسیرات
تیسیر
فرهنگ لغت هوشیار