جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تکسیر

تکسیر

تکسیر
نیک شکستن. (زوزنی). بسیار شکستن. (منتهی الارب) (از غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) :
گر من به شکستن خم آیم
فریاد مکن بگاه تکسیر.
سوزنی.
، خشمناک شدن: فلان یکسر علیک الفوق او الارعاظ، او خشمناک است بر تو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، قرار دادن کتاب را بر چند باب. (از اقرب الموارد) ، جمع کردن اسمی را که نه جمع سلامت بود. (زوزنی). جمع کردن کلمه را بر تغییر بناء آن و این اصطلاح علمای حرف است. (از اقرب الموارد). جمع التکسیر، جمع که بنای واحدش متغیر گردد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، به اصطلاح تعویذنویسان تقسیم کردن اعداد اسم بر خانهای تعویذ بنهجی که از هر طرف شمار برابر افتد. (غیاث اللغات). در علم جفر نوعی از بسط باشد... و بر علم جفر اطلاق گردد. (از کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به بسط شود، در اصطلاح مهندسان بمعنی مساحت مستعمل است. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا

تیسیر

تیسیر
آسان کردن آسانی آسان کردن سهل کردن، آسانی، جمع تیسیرات
تیسیر
فرهنگ لغت هوشیار

اکسیر

اکسیر
باصطلاح کیمیاگران، جوهر گدازنده و کامل کننده و آمیزنده که ماهیت جسم را تغییر دهد یعنی جیوه را نقره و مس را طلا کند و چنین جوهری وجود ندارد و فرض محض است
فرهنگ لغت هوشیار