- تپه
- کوه پست و پشته بلند، تل
معنی تپه - جستجوی لغت در جدول جو
- تپه
- برآمدگی کم ارتفاع پوستۀ زمین، هر چیز انباشته شده بر روی هم
- تپه ((تَ پِّ))
- پشته بلند خاک یا شن، تل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قطعه
ضربان، نبض
جواز، بلیط، گذرنامه
نان: فلانی بنان میگوید پپه، پخمه چلمن گول غبی
واحدی از لشکریان (قدیم) لشکر قشون جیش، واحدی نظامی شامل چند (و معمولا سه) لشکر هر ارتش شامل چند سپاه است
سرگردانی و خودپسندی
تخته ای دسته دار بهیات بیل که کشتی بانان کشتی را بدان رانند. -1 کسی که کارها بدست چپ انجام دهد، انحراف بیک سمت
آنکه دچار خفگی شده گلو فشرده، 0 فشردگی گلو
سبزی که با طعام خورند
کچل کل
اندک زن خوار و ذلیل
وسیله ای که برای گرفتن حیوانات بکار میرود، دام، پایه نردبان هم گویند
پاره ای از طعام، لقمه
تن و بدن انسان یا چیز دیگر
تباه، ضایع
سرگین گاو تپه تاپال تپاله
یا تپله گاو. مدفوع گاو
گرد و فربه
لطف و مهربانی و دوستی
لکنت ناگهانی زبان هنگام حرف زدن
اضطراب بیقراری (از حرارت و ضعف)، یاتپش قلب. ضربان قلب
نابود، فاسد
بیابان شن زار و بی آب و علف
لکنت ناگهانی زبان هنگام حرف زدن
تا، خمیدگی چیزی مانند کاغذ و پارچه، چین، لا
تار، رشته، نخ، رشتۀ باریک، تانه، تان، تاره
داغداغان، از درختان جنگلی با برگ های بیضی و دندانه دار و نوک تیز، گل های سبز رنگ و میوۀ ریز و آبدار به رنگ خاکی یا کبود که در نواحی شمالی ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، از ریشه و پوست آن مادۀ زرد رنگی گرفته می شود و از دانۀ آن هم روغن می گیرند، برگ و ریشۀ آن در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار می رفته
تاغوت، تا، ته، تی، تادار، تادانه، ته دار، تی گیله، تایله، دغدغان
تار، رشته، نخ، رشتۀ باریک، تانه، تان، تاره
داغداغان، از درختان جنگلی با برگ های بیضی و دندانه دار و نوک تیز، گل های سبز رنگ و میوۀ ریز و آبدار به رنگ خاکی یا کبود که در نواحی شمالی ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، از ریشه و پوست آن مادۀ زرد رنگی گرفته می شود و از دانۀ آن هم روغن می گیرند، برگ و ریشۀ آن در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار می رفته
تاغوت، تا، ته، تی، تادار، تادانه، ته دار، تی گیله، تایله، دغدغان
لقمه، پاره، قطعه، پاره ای از چیزی
تکه تکه: قطعه قطعه، پاره پاره
تکه تکه: قطعه قطعه، پاره پاره
قسمت اصلی یک چیز مثلاً تنۀ هواپیما، بخش اصلی بدن انسان و جانوران، جسم درخت، از روی زمین تا جای روییدن شاخه ها
بافته شده، تنیده، تفته، تفنه، تنته، تنسته، تینه،برای مثال چند پری چون مگس از بهر قوت / در دهن این تنۀ عنکبوت (نظامی۱ - ۵۶)
بافته شده، تنیده، تفته، تفنه، تنته، تنسته، تینه،
تباه، ضایع، فاسد، نابود، زبون، کم ارزش
تباه، ضایع، فاسد، نابود، زبون، کم ارزش
واژگون، کسی که بیشتر با دست چپ کار می کند، چپ دست
چپه شدن: واژگون شدن، وارون شدن، کنایه از خوابیدن، چپه کردن
چپه کردن: واژگون شدن، وارون شدن، کنایه از خوابیدن
چپه شدن: واژگون شدن، وارون شدن، کنایه از خوابیدن، چپه کردن
چپه کردن: واژگون شدن، وارون شدن، کنایه از خوابیدن