جدول جو
جدول جو

معنی تَزَلَّجَ - جستجوی لغت در جدول جو

تَزَلَّجَ
اسکی کردن، اسکیت سواری
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ازدواج کردن، او ازدواج کرد، عروسی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
فارغ التحصیل شدن، فارغ التحصیلی
دیکشنری عربی به فارسی
حرف زدن، صحبت کردن
دیکشنری عربی به فارسی
کم شدن، کوچک شدن
دیکشنری عربی به فارسی
نوسان داشتن، نوسان
دیکشنری عربی به فارسی
موج دار کردن، موج دار شدن
دیکشنری عربی به فارسی
یاد گرفتن، برای یادگیری
دیکشنری عربی به فارسی
متعلّق بودن، او دلبسته شد
دیکشنری عربی به فارسی
نفوذ کردن، نفوذ، دزدیدن
دیکشنری عربی به فارسی
بالا رفتن، پیاده روی
دیکشنری عربی به فارسی
زیبا کردن، خودت را آراسته کن
دیکشنری عربی به فارسی