جدول جو
جدول جو

معنی تَجَعَّدَ - جستجوی لغت در جدول جو

تَجَعَّدَ
چروکیدن، چین و چروک، چروک شدن، چین چین کردن، چروک خوردن، چشمک زدن از درد، چین خوردن
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

درونی سازی کردن، او ریشه دوانید
دیکشنری عربی به فارسی
برجستگی، چین و چروک، چهره در هم کشیدن، اخم
دیکشنری عربی به فارسی
تزلزل کردن، درنگ کردن
دیکشنری عربی به فارسی
چنگال زدن، او منشعب شد
دیکشنری عربی به فارسی
گسترده شدن، گسترش
دیکشنری عربی به فارسی
مقاومت کردن، شورش، شورش کردن
دیکشنری عربی به فارسی
آه و فغان کردن، آه
دیکشنری عربی به فارسی
آزار دادن، زور
دیکشنری عربی به فارسی
دزدکی نگاه کردن، جاسوسی کردن، فضولی کردن، پشت سر کسی نگاه کردن
دیکشنری عربی به فارسی
بلور شدن، منجمد کردن
دیکشنری عربی به فارسی
آروغ زدن
دیکشنری عربی به فارسی
لب و لوچه انداختن، استخر
دیکشنری عربی به فارسی
پرهیز کردن، برای جلوگیری از
دیکشنری عربی به فارسی
پرسه زدن، سرگردان، پیاده روی طولانی کردن، سرگردان شدن
دیکشنری عربی به فارسی
ترغیب کردن، او تجمّع کرد
دیکشنری عربی به فارسی
لباس درآوردن، بی طرفی
دیکشنری عربی به فارسی
تجسّم کردن، او مجسّم شد، محقّق شدن
دیکشنری عربی به فارسی
چهره در هم کشیدن، چین و چروک
دیکشنری عربی به فارسی
چروک، فرفری، چروک دار
دیکشنری عربی به فارسی