سیلی زدن، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی زدن، چک زدن، کشیده زدن، لت زدن، تپانچه زدن، کاز زدن، سرچنگ زدن، صفعه زدن، صفع
سیلی زدن، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی زدن، چَک زَدَن، کِشیده زَدَن، لَت زَدَن، تَپانچِه زَدَن، کاز زَدَن، سَرچَنگ زَدَن، صَفعِه زَدَن، صَفع
که دارای دو گوش باشد. دو گوشه، عمامه ای که دوطرف آن پایین افتاده باشد. (ناظم الاطباء) ، کلاهی را گویند که دو گوش داشته باشد از دو طرف اعم از اینکه گوشها از پایین باشند به نحوی که در شوشتر و بعضی بلاد فارس است یا از بالا به نحوی که در عراق معمول است. (لغت محلی شوشتر). کلاهی که در هر دو طرف گوشه داشته باشد. (آنندراج) (برهان) : گاه در اطلس کلاه زده لاف ترک دو گوشی دو سرا. نظام قاری. و رجوع به دو گوشه شود، سبویی که دارای دو دسته بود. (ناظم الاطباء). سبو و کوزه که دو دسته داشته باشد. (از برهان) (آنندراج). دو گوشه، نول کشتی. (لغت محلی شوشتر) ، کرایۀ حیوانات در رفت آمد. (لغت محلی شوشتر)
که دارای دو گوش باشد. دو گوشه، عمامه ای که دوطرف آن پایین افتاده باشد. (ناظم الاطباء) ، کلاهی را گویند که دو گوش داشته باشد از دو طرف اعم از اینکه گوشها از پایین باشند به نحوی که در شوشتر و بعضی بلاد فارس است یا از بالا به نحوی که در عراق معمول است. (لغت محلی شوشتر). کلاهی که در هر دو طرف گوشه داشته باشد. (آنندراج) (برهان) : گاه در اطلس کلاه زده لاف ترک دو گوشی دو سرا. نظام قاری. و رجوع به دو گوشه شود، سبویی که دارای دو دسته بود. (ناظم الاطباء). سبو و کوزه که دو دسته داشته باشد. (از برهان) (آنندراج). دو گوشه، نول کشتی. (لغت محلی شوشتر) ، کرایۀ حیوانات در رفت آمد. (لغت محلی شوشتر)
بستو که دو دسته دارد. (یادداشت مؤلف). مرطبان. سفالین کوچک: در خواب چنین دیدم که دو گوشه جغرات آوردند. (انیس الطالبین بخاری). حضرت خواجه با من این خواب می گزارد که خادمه دو گوشۀ جغرات آورد. (انیس الطالبین بخاری) ، هر ظرفی که دو دسته داشته باشد: گویدکایدون نماند جای نیوشه در فکند سرخ مل به رطل دوگوشه. منوچهری. ، هر چیز که دو پیش آمدگی داشته باشد و به کنجی و زاویه ای منتهی شود: اگر به چرخ بر از چرخ او نمونه کنند نمونه ناطح انوار گردد و اجرام تنش بخاید شاخ دو شاخۀ ناهید ز هش بمالد گوش دو گوشۀ بهرام. (از سندبادنامه ص 12)
بستو که دو دسته دارد. (یادداشت مؤلف). مرطبان. سفالین کوچک: در خواب چنین دیدم که دو گوشه جغرات آوردند. (انیس الطالبین بخاری). حضرت خواجه با من این خواب می گزارد که خادمه دو گوشۀ جغرات آورد. (انیس الطالبین بخاری) ، هر ظرفی که دو دسته داشته باشد: گویدکایدون نماند جای نیوشه در فکند سرخ مل به رطل دوگوشه. منوچهری. ، هر چیز که دو پیش آمدگی داشته باشد و به کنجی و زاویه ای منتهی شود: اگر به چرخ بر از چرخ او نمونه کنند نمونه ناطح انوار گردد و اجرام تنش بخاید شاخ دو شاخۀ ناهید ز هش بمالد گوش دو گوشۀ بهرام. (از سندبادنامه ص 12)
دهستانی است از بخش آخورۀ شهرستان فریدن اصفهان، در باختر آخوره واقع و حدود آن به شرح زیر است: از طرف شمال به کوه قلعه پاچه، از طرف جنوب به کوه هفتنان، از طرف باختر به رشته ارتفاعات کوه قلعه پاچه و کوه سیلدون و کوه خان جوان بین، از طرف خاور به رشته ارتفاعات کوه خوریه و کوه سیلگون و کوه گلدران، وضع طبیعی: 1 - رشته ارتفاعات خاوری در جنوب خاوری به شمال باختری کشیده شده و بلندترین قلۀ آن در کوه خوریه 4041 و در کوه شاهان 3840 گز ارتفاع دارد، 2 - رشته ارتفاعات کوه چهارده پل و کوه شناردرک و کوه ونیزان که از جنوب خاوری به شمال باختری کشیده شده اند و بلندترین قلۀ آنها3360 گز ارتفاع دارد، 3 - رشته ارتفاعات هفت تنان (هفتنان) که در جنوب دهستان از خاور به باختر کشیده شده و بلندترین قلۀ آن 3330 گز ارتفاع دارد، رودخانه های عمده آن عبارتند از: دو رود چقیورت و گرگان، هوای دهستان سردسیر است و آب دیه ها از چشمه تأمین می شود، محصول عمده آن غلات و تریاک و حبوب و میوه های جنگلی است، شغل عمده اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آن قالیچه و جاجیم بافی است، بیشتر راههای دهستان مالرو و صعب العبور است، این دهستان از 90 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 19683 تن میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
دهستانی است از بخش آخورۀ شهرستان فریدن اصفهان، در باختر آخوره واقع و حدود آن به شرح زیر است: از طرف شمال به کوه قلعه پاچه، از طرف جنوب به کوه هفتنان، از طرف باختر به رشته ارتفاعات کوه قلعه پاچه و کوه سیلدون و کوه خان جوان بین، از طرف خاور به رشته ارتفاعات کوه خوریه و کوه سیلگون و کوه گلدران، وضع طبیعی: 1 - رشته ارتفاعات خاوری در جنوب خاوری به شمال باختری کشیده شده و بلندترین قلۀ آن در کوه خوریه 4041 و در کوه شاهان 3840 گز ارتفاع دارد، 2 - رشته ارتفاعات کوه چهارده پل و کوه شناردرک و کوه ونیزان که از جنوب خاوری به شمال باختری کشیده شده اند و بلندترین قلۀ آنها3360 گز ارتفاع دارد، 3 - رشته ارتفاعات هفت تنان (هفتنان) که در جنوب دهستان از خاور به باختر کشیده شده و بلندترین قلۀ آن 3330 گز ارتفاع دارد، رودخانه های عمده آن عبارتند از: دو رود چقیورت و گرگان، هوای دهستان سردسیر است و آب دیه ها از چشمه تأمین می شود، محصول عمده آن غلات و تریاک و حبوب و میوه های جنگلی است، شغل عمده اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آن قالیچه و جاجیم بافی است، بیشتر راههای دهستان مالرو و صعب العبور است، این دهستان از 90 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 19683 تن میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
به آلمانی ’تورگو’. بخشی است که بر کنار دریاچۀ کنستانس واقع است و 149700 تن سکنه دارد و مرکز آن فرن فلد است. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه تورغوویا شود
به آلمانی ’تورگو’. بخشی است که بر کنار دریاچۀ کنستانس واقع است و 149700 تن سکنه دارد و مرکز آن فرن فلد است. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه تورغوویا شود
عبدالملک بن ابی عثمان نیشابوری خرگوشی، مکنی به ابوسعید (خرجوشی). از فقیهان بود و بسال 408 هجری قمری درگذشت و او را ’تهذیب الاسرار فی طبقات الاخبار’ است. رجوع به خرجوشی شود
عبدالملک بن ابی عثمان نیشابوری خرگوشی، مکنی به ابوسعید (خرجوشی). از فقیهان بود و بسال 408 هجری قمری درگذشت و او را ’تهذیب الاسرار فی طبقات الاخبار’ است. رجوع به خرجوشی شود
در گوش کسی آهسته سخن گفتن. (آنندراج) (غیاث). نجوی: تا دگر بر سرم چه می آرد زلف او باز گرم سرگوشی است. عنایت خان آشنا (از آنندراج). - سرگوشی کردن، نجوی کردن. به خفی رازی گفتن
در گوش کسی آهسته سخن گفتن. (آنندراج) (غیاث). نجوی: تا دگر بر سرم چه می آرد زلف او باز گرم سرگوشی است. عنایت خان آشنا (از آنندراج). - سرگوشی کردن، نجوی کردن. به خفی رازی گفتن
دهی است از دهستان پایین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در 36هزارگزی جنوب خاوری تربت جام. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای گرمسیری، آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه وتریاک و زیرۀ سبز و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان پایین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در 36هزارگزی جنوب خاوری تربت جام. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای گرمسیری، آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه وتریاک و زیرۀ سبز و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)