جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با توپوزی

توپوزی

توپوزی
ضرب به پوز، با خوردن و زدن صرف می شود، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

توگوشی

توگوشی
سیلی، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی، چَک، کِشیده، لَت، تَپانچِه، کاز، سَرچَنگ، صَفعِه
توگوشی
فرهنگ فارسی عمید

نوروزی

نوروزی
منسوب به نوروز: مربوط به جشن نوروز یا ایام نوروز باد نوروزی. یا پادشاه نوروزی (میر نوروزی)، یا مرغ نوروزی. مرغ قهقهه (کاکی)، یا میر نوروزی. یا میر نوروز (میر)، عیدیی که در جشن نوروز دهند: (در اثنای سخن مه پری بر سبیل مزاح از روح افزا نوروزی طلبید... گفت: ای شاه خوبان بنوروزی از برای تو کنزکی خریده ام و پروده ام) (سمک عیار 50: 1)، مالیات عوارضی که بهنگام نوروز وصول میشد
فرهنگ لغت هوشیار

توگویی

توگویی
انگار، انگاشتن، پسوند متصل به واژه به معنای انگارنده مثلاً سهل انگار، گویی، به نظر می رسد، بپندار، تصور کن
توگویی
فرهنگ فارسی عمید

اشپوزی

اشپوزی
ناحیه ای است در قضای پودگوریچه از قره طاغ و اراضی بسیار خوب و حاصلخیز دارد ولی موقع آن مساعد نیست و چون امتداد مرز واقع شده از نعمت امنیت محروم است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

تئودوزی

تئودوزی
نام قدیمی ’کفه’ یا ’کافا’، شهر و بندری است در کریمه (قریم)
لغت نامه دهخدا

خوشپوزی

خوشپوزی
عمل لیسیدن و سودن ستور پوزۀ یکدیگر را. (یادداشت بخط مؤلف) ، کنایه از بوسه. ماچ. قبله. (از ناظم الاطباء) (از برهان قاطع) :
کرده از عدل او به دلسوزی
گرگ با جان میش خوشپوزی.
سنائی
لغت نامه دهخدا