جدول جو
جدول جو

معنی توکف - جستجوی لغت در جدول جو

توکف
(تَرْ)
بازعهد بستن و تیمار داشتن. یقال: هو یتوکف لهم، ای یتعدهم و ینظر فی امورهم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، چشم داشتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). چشم داشتن خیر ونیکوئی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پیش آمدن کسی را و متعرض شدن تا وقتی که ملاقات گردد. یقال: توکف لفلان، ای تعرض حتی لقیه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). تقول:مازلت اتوکفه حتی لقیته. (اقرب الموارد) ، چکه کردن سقف خانه از باران. رجوع به توکاف شود، تتبع کردن اثر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توکا
تصویر توکا
(دخترانه)
پرنده ای از خانواده گنجشک با منقاری باریک وتنی رنگارنگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از توکا
تصویر توکا
پرنده ای کوچک و آوازخوان با منقار باریک و پرهای رنگین، باسترک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توکل
تصویر توکل
کار خود را به خدا واگذاشتن و به امید خدا بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توکد
تصویر توکد
تاکد، استوار گشتن چیزی یا امری، محکم شدن، استوار شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توقف
تصویر توقف
بازایستادن، درنگ کردن، ثابت ماندن، اقامت، کنایه از رکود، وقفه
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ وَکْ کِ)
چشم دارنده بر خیر و نیکویی. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی که بر خیر و نیکویی یا بر خبری چشم دارد و نگران آن است. (ناظم الاطباء) ، کسی که تعهدکاری میکند و مینگرد آن را، کسی که پیش می آید و متعرض میشود تا هنگام ملاقات. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به توکف شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از توکو
تصویر توکو
تکیه کردن، تکیه نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توکل
تصویر توکل
اعتماد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توکر
تصویر توکر
پر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توکد
تصویر توکد
استوار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ای از تیره گنجشکان جزو دسته مخروطی نوکان دارای پرهای سبز رنگ و خاکستری که در حوالی بحر الروم و امریکای مرکزی و شمال ایران وجود دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توقف
تصویر توقف
درنگ کردن، ایستادن
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ای از راسته گنجشکان با منقاری مخروطی شکل دارای پرهایی به رنگ سبز و خاکستری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توقف
تصویر توقف
((تَ وَ قُّ))
ایستادن. درنگ کردن، ثابت ماندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعکف
تصویر تعکف
((تُ عَ کُّ))
گوشه گرفتن، خلوت گزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توکل
تصویر توکل
((تَ وَ کُّ))
به دیگری اعتماد کردن، کار خود را به خدا واگذاشتن، واگذاشتن کار به وکیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توقف
تصویر توقف
ایست، درنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توکل
تصویر توکل
امید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توقف
تصویر توقف
Cessation, Discontinuance, Discontinuation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توقف
تصویر توقف
cessation, interruption
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از توقف
تصویر توقف
הפסקה , הפסקה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از توقف
تصویر توقف
निरसन , समाप्ति
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از توقف
تصویر توقف
penghentian
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از توقف
تصویر توقف
การหยุด , การหยุด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از توقف
تصویر توقف
stopzetting, onderbreking
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از توقف
تصویر توقف
cessação, interrupção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از توقف
تصویر توقف
cesación, discontinuidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از توقف
تصویر توقف
cessazione, interruzione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از توقف
تصویر توقف
停止 , 中断
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از توقف
تصویر توقف
zaprzestanie, przerwanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از توقف
تصویر توقف
припинення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از توقف
تصویر توقف
Einstellung, Unterbrechung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از توقف
تصویر توقف
прекращение , прекращение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توقف
تصویر توقف
停止 , 中断
دیکشنری فارسی به ژاپنی