معنی توقف
توقف
Einstellung, Unterbrechung
تصویر توقف
دیکشنری فارسی به آلمانی
واژههای مرتبط با توقف
توقف
توقف
ایست، درنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
توقف
توقف
درنگ کردن، ایستادن
فرهنگ لغت هوشیار
توقف
توقف
بازایستادن، درنگ کردن، ثابت ماندن، اقامت، کنایه از رکود، وقفه
فرهنگ فارسی عمید
توقف
توقف
ایستادن. درنگ کردن، ثابت ماندن
فرهنگ فارسی معین
توقف
توقف
Cessation, Discontinuance, Discontinuation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
توقف
توقف
прекращение , прекращение
دیکشنری فارسی به روسی
توقف
توقف
припинення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
توقف
توقف
zaprzestanie, przerwanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
توقف
توقف
停止 , 中断
دیکشنری فارسی به چینی