- تونل
- دالان، دالانه
معنی تونل - جستجوی لغت در جدول جو
- تونل
- راههای کنده در کوه برای عبور ترن
- تونل
- معبر حفر شده در کوه یا زیر زمین برای عبور قطار، اتومبیل و سایر وسایل نقلیه
- تونل ((نِ))
- گذرگاه ساخته شده در اعماق زمین و زیر کوه که برای عبور قطارها، اتومبیل ها، استخراج مواد معدنی و غیره احداث کنند، دالانه (واژه فرهنگستان)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
امید
پایدار بودن، تلو تلو خوردن
پارسی تازی گشته توبال دیگ افزار
در رفتن، دور شدن، باریک بینی مغز نگری تگیدن
نیک بهم پیوستن
نزدیکی جستن، نزدیکی یافتن
بالای پیشانی
سر بسته گویی
دزد و عیارو راهزن
اعتماد کردن
بر کوه بر آمدن
تون تاب، کسی که در گلخن حمام زندگی کند،
کنایه از خانه به دوش، آواره،
کنایه از دزد، راهزن
از مردم تون
کنایه از خانه به دوش، آواره،
کنایه از دزد، راهزن
از مردم تون
رسیدن و پیوستن به چیزی، پیوستگی جستن
آلیاژی تشکیل شده از مس و ۶۰ تا ۷۰ درصد نیکل
کار خود را به خدا واگذاشتن و به امید خدا بودن
به وسیلۀ چیزی به کسی نزدیکی جستن، وسیله قرار دادن، دست به دامن شدن
فرورفتن در امری، مبالغه کردن، تعمق و مطالعۀ بسیار در علم
ویژگی کسی که موهای جلو سرش ریخته باشد، پیشانی، تارک، فرق سر، برای مثال پشت کوژ و سر تویل و روی بر کردار نیل / ساق چون سوهان و دندان بر مثال اسنزه (رودکی - ۵۱۰)
آلیاژی است از مس (28 درصد) نیکل (67 درصد) آهن (3 درصد) و مقادیری اندک از کربن سیلیسیوم و منگنز
دور رفتن، فرو رفتن در امری، مبالغه کردن
آتشدان حمام
فرار، گریز
آتش خانۀ حمام، گلخن، گولخ، گلخان، گولخن، توشکان
در قالی بافی، نخ هایی که در طول قالی به کار می رود، تار
در قالی بافی، نخ هایی که در طول قالی به کار می رود، تار
آتشدان حمام، گلخن