جدول جو
جدول جو

معنی تونل - جستجوی لغت در جدول جو

تونل
دالان، دالانه
تصویری از تونل
تصویر تونل
فرهنگ واژه فارسی سره
تونل
راههای کنده در کوه برای عبور ترن
تصویری از تونل
تصویر تونل
فرهنگ لغت هوشیار
تونل
معبر حفر شده در کوه یا زیر زمین برای عبور قطار، اتومبیل و سایر وسایل نقلیه
تصویری از تونل
تصویر تونل
فرهنگ فارسی عمید
تونل
((نِ))
گذرگاه ساخته شده در اعماق زمین و زیر کوه که برای عبور قطارها، اتومبیل ها، استخراج مواد معدنی و غیره احداث کنند، دالانه (واژه فرهنگستان)
تصویری از تونل
تصویر تونل
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توکل
تصویر توکل
امید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توتل
تصویر توتل
پایدار بودن، تلو تلو خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توبل
تصویر توبل
پارسی تازی گشته توبال دیگ افزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توغل
تصویر توغل
در رفتن، دور شدن، باریک بینی مغز نگری تگیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توصل
تصویر توصل
نیک بهم پیوستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توسل
تصویر توسل
نزدیکی جستن، نزدیکی یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تویل
تصویر تویل
بالای پیشانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توهل
تصویر توهل
سر بسته گویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تونی
تصویر تونی
دزد و عیارو راهزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توکل
تصویر توکل
اعتماد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توقل
تصویر توقل
بر کوه بر آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تونی
تصویر تونی
تون تاب، کسی که در گلخن حمام زندگی کند،
کنایه از خانه به دوش، آواره،
کنایه از دزد، راهزن
از مردم تون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توصل
تصویر توصل
رسیدن و پیوستن به چیزی، پیوستگی جستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مونل
تصویر مونل
آلیاژی تشکیل شده از مس و ۶۰ تا ۷۰ درصد نیکل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توکل
تصویر توکل
کار خود را به خدا واگذاشتن و به امید خدا بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توسل
تصویر توسل
به وسیلۀ چیزی به کسی نزدیکی جستن، وسیله قرار دادن، دست به دامن شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توغل
تصویر توغل
فرورفتن در امری، مبالغه کردن، تعمق و مطالعۀ بسیار در علم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تویل
تصویر تویل
ویژگی کسی که موهای جلو سرش ریخته باشد، پیشانی، تارک، فرق سر، برای مثال پشت کوژ و سر تویل و روی بر کردار نیل / ساق چون سوهان و دندان بر مثال اسنزه (رودکی - ۵۱۰)
فرهنگ فارسی عمید
آلیاژی است از مس (28 درصد) نیکل (67 درصد) آهن (3 درصد) و مقادیری اندک از کربن سیلیسیوم و منگنز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توحل
تصویر توحل
((تَ وَ حُّ))
به گل آلوده شدن، گل آلود شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توکل
تصویر توکل
((تَ وَ کُّ))
به دیگری اعتماد کردن، کار خود را به خدا واگذاشتن، واگذاشتن کار به وکیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توغل
تصویر توغل
دور رفتن، فرو رفتن در امری، مبالغه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توعل
تصویر توعل
((تَ وَ عُّ))
بالا رفتن از کوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توصل
تصویر توصل
((تَ وَ صُّ))
رسیدن، پیوستن، به چیزی دست یافتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توسل
تصویر توسل
((تَ وَ سُّ))
دست به دامان شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تویل
تصویر تویل
((تَ))
کسی که موهای جلو سرش ریخته باشد، پیشانی، فرق سر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تون
تصویر تون
آتشدان حمام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تول
تصویر تول
فرار، گریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تون
تصویر تون
آتش خانۀ حمام، گلخن، گولخ، گلخان، گولخن، توشکان
در قالی بافی، نخ هایی که در طول قالی به کار می رود، تار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تون
تصویر تون
آتشدان حمام، گلخن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تول
تصویر تول
((تُ))
رم، وحشت
فرهنگ فارسی معین