جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تول

تول

تول
شهر و مرکز یکی از ولایات در ایالت مورت اموزل فرانسه است که 12100 تن سکنه دارد، این شهر موطن گوویون سن سیر است و در گذشته یکی از سه اسقف نشین های مستقل فرانسه بود و در سال 1252 میلادی هانری دوم آن را اشغال کرد و در سال 1648 میلادی بر طبق قرارداد وستفالی به تصرف دولت فرانسه درآمد، این ولایت دارای 5 بخش و 116 قصبه و 51000 تن سکنه است، (از لاروس)، رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
شهر و حاکم نشین ایالت کرز فرانسه است که بر کنار رود کرز واقع است و 19400 تن سکنه دارد، در این شهر کار خانه اسلحه سازی ملی و مدرسه مقدماتی نظام در رشتۀ تکنیک وجود دارد، این شهرستان 12 بخش و 119 بلوک و جمعاً 900000 تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا

تول

تول
تُل، به معنی جنگ و پرخاش، (برهان) (فرهنگ جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج)، شورش و وحشت وغوغا، (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج)، کارزارو جنگ و پرخاش و ستیزه، (ناظم الاطباء) :
سنان صاعقه برزد سر از دریچۀ شب
چو از درون سپه، روز تول خنجر نیو،
شیخ آذری (از فرهنگ جهانگیری)،
، کسی را نیز گویند که دهان او کجواج باشد، (برهان)، کسی که دهنش معوج و کجواج باشد، (ناظم الاطباء)، به معنی کج و خمیده نیز آمده چنانکه در لغت تاتول گذشت، (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج)، اطراف و پیرامون دهان را نیز گفته اند، (برهان) (ناظم الاطباء)، به معنی فروکردن نیز آمده، (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج) :
از خشک تول درد اگر کرد مقعدت
تر کن بمال بر در کون پاره ای خیوک،
پوربها (از فرهنگ رشیدی)،
رجوع به تولیدن شود، رم و وحشت را گویند چه تولیدن به معنی رمیدن است، (برهان)، رم و فرار و گریز، (ناظم الاطباء)، نفرت و تولیدن مصدر آن مرادف تور و توریدن، (فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (از آنندراج)، رجوع به تولیدن و توریدن شود
لغت نامه دهخدا

تول

تول
جادوئی کردن و علاج سحر نمودن. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

توس

توس
طوس، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاهزاده و پهلوان ایرانی ملقب به زرینه کفش، فرزند نوذر پادشاه پیشدادی
توس
فرهنگ نامهای ایرانی