جدول جو
جدول جو

معنی توصل

توصل((تَ وَ صُّ))
رسیدن، پیوستن، به چیزی دست یافتن
تصویری از توصل
تصویر توصل
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با توصل

توصل

توصل
نیک بهم پیوستن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). پیوستگی جستن به لطف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به حیله فاچیزی رسیدن. (تاج المصادر بیهقی). پیوستگی جستن به لطف و چاره و حیله. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : و خواهری از آن قباد توصل بدان کرد به حیلتها که او را از حبس بجهانید. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 58). در شهور سنۀ اثنی و تسعین (92) توصل بدان کرد که قضاء اصفهان به برادر این قاضی دادند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 118)
لغت نامه دهخدا

تحصل

تحصل
فراهم بودن در دسترس بودن، ایستا گشت (ثابت گشتن) حاصل بودن بدست بودن بحصول پیوستن، گرد آمدن، ثابت گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار