جدول جو
جدول جو

معنی تولون - جستجوی لغت در جدول جو

تولون
دهی از دهستان اجارود است که در بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع است و 620 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توتون
تصویر توتون
گیاهی بومی امریکا و حاوی ماده ای سمّی به نام نیکوتین، با برگ های پهن و درشت و گل های سفید، سرخ، زرد یا سبز رنگ که بلندی ساقه اش تا یک متر می رسد. برگ های آن را پس از خشک کردن به اقسام مختلف مانند توتون سیگار، توتون چپق و توتون قلیان (تنباکو) عمل می آورند و در تدخین به کار می برند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قولون
تصویر قولون
قسمتی از رودۀ بزرگ که شامل سه بخش صعودی، افقی و نزولی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلون
تصویر تلون
دارای رنگ شدن، رنگ به رنگ شدن، هر دم به رنگی درآمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تولوئن
تصویر تولوئن
مایعی بی رنگ، فرّار و قابل اشتعال که در قطران زغال سنگ وجود دارد و جهت تهیۀ مواد منفجره، دارو و بعضی رنگ ها به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کولون
تصویر کولون
قولون، قسمتی از رودۀ بزرگ که شامل سه بخش صعودی، افقی و نزولی است
فرهنگ فارسی عمید
وزنی معادل نه اوقیه، و آن را قوطول و اسکرجۀ کبیره نیز گویند. (مفاتیح)
به یونانی عرطنیثا است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
به فریاد برداشتن آواز را وقت مصیبت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
شهر و بندری است در کشور فرانسه که بر کنار دریای مدیترانه واقع است. و 141100 تن سکنه دارد. این شهر یکی از بنادر نظامی و بازرگانی است و از شهرهای صنعتی به شمار می آید و در آنجا کار خانه کشتی سازی و دیگر صنایع سنگین تأسیس شده است. در سال 1793 میلادی سلطنت طلبان این بندر را تسلیم انگلیس ها کردند ولی ناپلئون بناپارت آن را از دست آنان آزاد کرد. در جنگ دوم جهانی بر اثر بمباران های شدید آلمانها به این بندر خسارت فراوانی وارد گردید و در نوامبر سال 1942 میلادی نیروی دریائی فرانسه مقیم این بندر برای اینکه در تصرف آلمانها درنیایند کشتی های خود را غرق کردند. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
حاجت. (منتهی الارب) (آنندراج). حاجت ودرنگی و دیری. (ناظم الاطباء). رجوع به تلونه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ لُنْ)
نام سردار آنتیوکوس (برادر سلوکوس) که از طرف وی ساتراپ ماد شد، اما مولون یاغی شد و ولایت بابل را که همجوار ساتراپی او بود تسخیر کرد و سرداران آنتیوکوس مکرر از مولون شکست خوردند. و سرانجام پادشاه شخصاً به جنگ او شتافت و مولون که خبر رسیدن شاه را شنید چون از مردم بابل و خوزستان که تازه به اطاعت او درآمده بودند اعتماد نداشت پلی بر روی دجله بست تا نیروی خود را از آب گذرانیده به آپولونی برسد. (از کرد ص 159) (از ایران باستان ج 3 ص 2080)
دوازدهمین از خانان مغولستان از نسل چنگیز (از سال 857 تا 867 ه. ق). (ترجمه طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 191) (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سُ لُ)
یکی از قانون گذاران آتن و از حکمای سبعۀ یونان متولد 640متوفی 558 قبل از میلاد سولون نه تنها مردی دانا و آزموده و خوش ذوق بود، بلکه در جنگ نیز پشتکار و همت نشان داد. طبع شعر هم داشت و بهمین جهت یونانیان او را مهبطالهام خداوندان میدانستند. اصلاحات وی بسیار بود، مانند: ادارۀ حکومت شهر، اصلاح امور قضائی، ایجاد محکمه ای که اعضای آن بقید قرعه از میان همه مردمی که ازحقوق اجتماعی بهره میبردند انتخاب میشدند (بدین ترتیب سازمانی آزاد بوجود آورد). (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
طین ارمنی، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
از یونانی کلن، رودۀ فراخ،
- قولون افقی، (اصطلاح پزشکی) قسمتی از رودۀ فراخ را گویند که دنبالۀ قولون صاعد است و پس از آن قرار داردو بطور افقی از زیر کبد و در جلو قسمت تحتانی کلیۀراست از طرف راست شکم بطرف چپ شکم در زیر معده قرارگرفته در موقع دق شکم پس از صدای معده صدای قولون افقی شنیده میشود، قولون افقی بوسیلۀ قسمتی از صفاق بنام بند قولون عرضی بسطح خلفی شکم متصل است، قولون افقی در طرف چپ به زاویۀ طرف چپ قولون که ابتدای قولون نازل است ختم می گردد، قولون مزبور مانند خطی راست از یک طرف شکم بطرف دیگر شکم کشیده نشده، بلکه دارای انحنایی بشکل حرف M یا S خوابیده میباشد، زاویۀ راست قولون که در انتهای قولون صاعد است تقریباً قائمه است ولی زاویۀ چپ آن که در زیر طحال قرار دارد حاده است و در دنباله اش قولون نازل قرار گرفته، قولون عرضی، قولون سطحی،
- قولون بالارو (اصطلاح پزشکی)، رجوع به قولون صاعد شود،
- قولون پائین رو (اصطلاح پزشکی)، رجوع به قولون نازل شود،
- قولون چپ (اصطلاح پزشکی)، رجوع به قولون نازل شود،
- قولون خاصرۀ لگنی (اصطلاح پزشکی)، رجوع به قولون سینی شکل شود،
- قولون راست (اصطلاح پزشکی)، رجوع به قولون صاعد شود،
- قولون سطحی (اصطلاح پزشکی)، رجوع به قولون افقی شود،
- قولون سینی شکل، قسمتی از رودۀ فراخ است که در دنبالۀ قولون نازل قرار دارد، این قولون در حفرۀ خاصرۀ سمت چپ جا دارد و تنگۀ فوقانی لگن را از چپ به راست بشکل قوسی می پیماید و بعداً در لگن فرومیرود و تا مقابل سومین مهرۀ خاجی میرسد و پس از آن رودۀ مستقیم قرار دارد، قولون خاصره یی لگنی،
- قولون صاعد، (اصطلاح پزشکی) قسمتی از رودۀ فراخ را گویند که در بالای رودۀ کورقرار دارد و ابتدای آن از دریچۀ ایلئوککال شروع میشود که بسمت بالا میرود و طرف راست شکم قرار دارد، قولون بالارو، قولون راست،
- قولون عرضی (اصطلاح پزشکی)، رجوع به قولون افقی شود،
- قولون نازل، قسمتی از رودۀ فراخ است که متعاقب زاویۀ چپ قولون افقی قرار دارد، ابتدای این قولون عمقاً در طرف چپ پهلو در زیر طحال جای دارد، قولون پائین رو، قولون چپ، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
از غلامان امرای سامانی که حکمران سامانی بخاراوی را بعنوان هدیه نزد مأمون ببغداد فرستاد و او آنجا بمناصب عالیه رسید و پسرش احمد که در 240 هجری قمری حائز مقام پدر شد و در 254 به نیابت حکومت مصر مأمور گشت و مؤسس دولت بنی طولون شد، (ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 58)، و رجوع به سفرنامۀ ناصرخسرو شود
لغت نامه دهخدا
شهر و حاکم نشین ایالت گارون در کشور فرانسه که بر کنار رود گارون واقع است و 264400تن سکنه دارد، کلیسای بزرگ سن - اتین که متعلق به قرنهای سیزده و چهارده میلادی است در این شهر قرار دارد، علاوه بر آن آثار تاریخی و موزه و ساختمانهای مختلف قرون وسطی در این شهر فراوان است، دانشگاه این شهرشهرت فراوان دارد، تولوز از مراکز بازرگانی و صنعتی است و کارخانه های متعددی در آن تأسیس شده است، (ازلاروس)، رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل تولوزه شود
لغت نامه دهخدا
(تِ وَ وَ)
دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را بلبل (پرندۀ معروف خوش آواز) معنی کرده است. رجوع به دزی ج 1 ص 155 شود
لغت نامه دهخدا
از فرزندان چنگیزخان مغول و جد اعلای ایلخانان مغول است، رجوع به جامعالتواریخ بلوشه و تاریخ غازان و تولی شود
لغت نامه دهخدا
تتن، دود، دخان، گیاهی است از نوع تنباکو که از آن سیگار کنند و نیز گیاهی که در چپق و پیپ کشند، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، توتون گیاهی است از تیره بادنجانیان دارای گلهای سفید یا زرد که کپسول آن از درازی باز می شود و برگهای پهن دارد، اقسام مختلف آن بنام توتون و تنباکو کاشته می شود و مادۀ سمی آن بنام نیکوتین است، توتون شمال و مغرب و تنباکوی مرکز ایران در جهان شهرت دارد ... موطن اصلی توتون آمریکاست و تا قبل از کشف آمریکا در هیچ جا سیگار کشیده نمی شد، در سال 1497 میلادی رومانو پانو اسپانیایی که در سفر دوم کریستف کلمب همراه اوبه آمریکا رفته بود نخستین بار، سیگار کشیدن بومیان آمریکا را شرح داده، تخم توتون را ابتدا به اسپانیابردند و سفیر فرانسه در حدود سال 1560 میلادی آنرا به پاریس فرستاد تا در طب به عنوان دوا بکار برند و سپس در ممالک مختلف زراعت آن معمول گردید، (حاشیۀ برهان چ معین)، رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 32 و صص 239-240 و فرهنگ روستایی ص 392 به بعد و جغرافیای اقتصادی مسعود کیهان صص 121-124 و تنباکو در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
ابراهیم بن احمد بن محمد الطبری، معروف به توزون، ادب را از ابی عمرالزاهد فراگرفت و در فنون ادب براعت یافت و به بغداد می زیست و دیوان ابونواس را گرد کرد و به جمادی الاولی سال 355هجری قمری درگذشت، رجوع به روضات الجنات ج 1 ص 209 س 31 شود، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
از امرای ترک و امیرالامرای بغداد که المتقی لﷲ خلیفه را میل کشید و عبداﷲ بن المکتفی را به خلافت رسانید، رجوع به تاریخ الخلفاء چ مصر ص 262 و خاندان نوبختی چ اقبال ص 245 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
جمع واژۀ اولی ̍. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به اولی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ ووَ)
جمع واژۀ اول. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
گیاهی است از نوع تنباکو که از آن سیگار کنند و نیز گیاهی که در چپق و پیپ کشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اولون
تصویر اولون
جمع اول نخستینها اولین اوایل
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته فراخروده روده فراخ. یا قولون افقی. قسمتی از روده فراخ را گویند که دنباله قولون صاعد است و پس از آن قرار دارد و به طور افقی از زیر کبد و در جلو قسمت تحتانی کلیه راست از طرف راست شکم به طرف چپ شکم در زیر معده قرار گرفته در موقع دق شکم پس از صدای معده صدای قولون افقی شنیده می شود. قولون افقی به وسیله قسمتی از صفاق به نام بند قولون عرضی به سطح خلفی شکم متصل است. قولون افقی در طرف چپ به زوایه طرف چپ قولون که ابتدای قولون نازل است ختم می گردد. قولون مزبور مانند خطی راست از یک طرف شکم به طرف دیگر شکم کشیده نشده بلکه دارای انحنایی به شکل حرف ام یا اس خوابیده می باشد، زاویه راست قولون که در انتهای قولون صاعد است تقریبا قایمه است ولی زاویه چپ آن که در زیر طحال قرار دارد حاده است و در دنباله اش قولون نازل قرار گرفته قولون عرضی قولون سطحی یا قولون بالارو 0 قولون صاعد 0 یاقولون پایین رو 0 قولون نازل 0 یاقولون چپ 0 قولون نازل 0 یا قولون خاصره یی لگنی 0 قولون سینی شکل 0 یاقولون راست 0 قولون صاعد 0 یا قولون سطحی. یاقولون سینی شکل 0 قسمتی از روده فراخ است که در دنباله قولون نازل قرار دارد. این قولون در حفره خاصره سمت چپ جا دارد و تنگه فوقانی لگن را از چپ براست به شکل قوسی می پیماید و بعدا در لگن فرو می رود و تا مقابل سومین مهره خاجی می رسد و پس از آن روده مستقیم قرار دارد قولون خاصره یی لگنی. یا قولون صاعد. قسمتی از روده فراخ را گویند که در بالای روده کور قرار دارد و ابتدای آن از دریچه ایلئوککال شروع می شودکه به سمت بالا می رود و طرف راست شکم قرار دارد قولون بالارو قولون راست. یا قولون عرضی. قولون افقی. یا قولون نازل. قسمتی از روده فراخ است که متعاقب زاویه چپ قولون افقی قرار دارد. ابتدای این قولون عمقا در طرف چپ پهلو قرار دارد در زیر طحال جای دارد قولون پایین رو قولون چپ. یا ورم قولون. کولیت
فرهنگ لغت هوشیار
نیاز رنگینی، چند رنگی، گونه گرفتن دارای رنگ شدن، رنگارنگ شدن رنگ برنگ گشتن، رنگارنگی، جمع تلونات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلون
تصویر تلون
((تَ لَ وُّ))
رنگ به رنگ گشتن، هر لحظه به رنگی درآمدن
فرهنگ فارسی معین
قسمتی از روده فراخ که شامل سه بخش صاعد و افقی و نازل است. قولون صاعد در طرف راست شکم بالای روده و قولون نازل در سمت چپ به طرف پایین می رود. قولون افقی دنباله قولون صاعد است و به طور افقی در زیر معده قرار دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توتون
تصویر توتون
گیاهی است با برگ های درشت و پهن و گل های سبز یا سرخ، بلندی ساقه اش تا یک متر هم می رسد. خشک شده آن را به صورت توتون سیگار، غلیان و چپق دود می کنند. این گیاه بومی امریکاست و دارای ماده نکوتین می باشد
فرهنگ فارسی معین
((تِ لُ))
نامی تجاری مشتق از ماده ای پلاستیکی که برای ایجاد پوشش های بسیار مقاوم در برابر گرما و عوامل شیمیایی مورد استفاده قرار می گیرد
فرهنگ فارسی معین
تبدل، تغیر، تنوع، رنگارنگی، سالوس، ظاهرنمایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از روستاهای کوهسار فندرسک استارآباد
فرهنگ گویش مازندرانی
نام قسمتی از زمین های کشاورزی دشت سرآمل
فرهنگ گویش مازندرانی
باغ و زمینی که از زراعت خالی باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
تابستان
فرهنگ گویش مازندرانی