جدول جو
جدول جو

معنی تولوئن

تولوئن
مایعی بی رنگ، فرّار و قابل اشتعال که در قطران زغال سنگ وجود دارد و جهت تهیۀ مواد منفجره، دارو و بعضی رنگ ها به کار می رود
تصویری از تولوئن
تصویر تولوئن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تولوئن

تولون

تولون
دهی از دهستان اجارود است که در بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع است و 620 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

مولوزن

مولوزن
نوازندۀ مولو، آنکه مولو می زند، برای مِثال مرا بینند در سوراخ غاری / شده مولو زن و پوشیده چو خا (خاقانی - ۲۶)
مولوزن
فرهنگ فارسی عمید

کولوفن

کولوفن
ماده ایست رزینی (از جنس سقز) که ضمن تقطیر انواع تربانتین ها خصوصا تربانتین های مستخرج از انواع کاجها حاصل میشود. در صنعت معمولا سقز حاصل از درخت کاج را در معرض جریان بخار آب قرار میدهند تا اسانس های آن جدا شود و در نتیجه ماده ای زرینی بصورت توده شفاف زرد رنگ شیشه یی باقی میماند که همان کلفن است. کلفن در دارو سازی در ساختن تعداد زیادی از مشمع ها و پماد ها و ضماد ها بکار میرود و بعلاوه برای آنکه مو های آرشه ویلن روی سیمها ویلن نلغزد و موجب ارتعاش کامل شود مو های آرشه ویلن را بان آغشته کنند قلفونیا زنگباری علک یابس کلوفان
فرهنگ لغت هوشیار

هولوسن

هولوسن
فرانسوی ابر نهشتی دویمین گردش از دورک چهارم زمینشناسی دومنی دوره ازدوران چهارم زمین شناسی که رسوباتش طبقات فوقانی و کاملا جدید این دوران است و معاصر سازمان فعلی است این دوره را از لحاظ صنایع بشری میتوانیم بدو قسمت تقسیم گنیم: یکی عصر حجر جدید و دیگر عصرفلزات عصر حجر جدید قدیمتر از عصر فلزات است درعصرحجر جدید انسان مصنوعات خودش را از سنگ میساخته و آنها را تراش و صیقل میداده. مصنوعات ظریفی در ته نشستهای این دوره از ساخته های بشر بدست آمده است عصر فلزات که نسبت به عصر قبلی جدیدتراست زمانی است که بشر توانسته است پی بوجود فلزات در سنگها ببرد و آنها را کشف و از آنها در مصنوعات خود استفاده کند. اولین فلزی که بشر کشف کرد و مصنوعات خود را ازآن ساخته مس و آلیاژهای آن خصوصا مفرغ است مفرغ از این جهت قدیمترین آلیاژی است که بشر از آن استفاده کرده که بطور طبیعی در کانونهای مس ترکیب مس و قلع غالبا با یکدیگر موجود است
فرهنگ لغت هوشیار

هولوسن

هولوسن
آخرین دوره از دوران چهارم زمین شناسی که عصر کنونی دنبالۀ آن است
هولوسن
فرهنگ فارسی عمید

تولیگن

تولیگن
فارسی غلیوازه و هندی چیل. (الفاظ الادویه). به معنی تواکن...، یعنی غلیواج. (شرفنامه از لسان العجم شعوری ج 1 ورق 308 ب). رجوع به مادۀ قبل و تواکن شود
لغت نامه دهخدا

تولیدن

تولیدن
از: ’تول’ + ’یدن’ پسوند مصدری. (حاشیۀ برهان چ معین). رمیدن و دور شدن و به یک سو رفتن. (برهان) (از ناظم الاطباء). رمیدن. (غیاث اللغات) (آنندراج) :
سخت می تولی ز تربیعات آن
وز وبال و کینه و آفات آن.
مولوی.
رجوع به تول و فاتولیدن شود
لغت نامه دهخدا