- توقیر
- به شکوه داشتن
معنی توقیر - جستجوی لغت در جدول جو
- توقیر
- بزرگ داشتن، بزرگ و بردبار شمردن، تعظیم و احترام
- توقیر ((تُ))
- بزرگ داشتن، تعظیم کردن، بردبار شمردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بازداشت، دستگیری
خوار داشت، کوچک شماری، خوار سازی
خرد و خوار داشتن چیزی را
گرد بریدن
از پای در آوردن
کندن، سوراخ کردن مهره
پایمال کردن با پا نرم کردن، نهالین دوزی، هموار کردن
فرور دگرگونی، افزودن بسیار کردن، گرد آوردن دارایی دارا شدن، هده دادن (هده هوده حق)، پس انداز زیاد کردن اضافه کردن افزودن، حق کسی را تمام دادن، اندوختن مال کسب کردن گرد کردن، بسیار شدن، تفاوت، آنچه در اجاره از آن فایده بردارند، جمع توفیرات
خشم بر انگیختن
کند و کاو
هم آوای تفعیل بلند کردن
حفظ نمودن و نگاهداشتن
ایستانیدن، باز داشتن، نگاهداشتن، ضبط کردن
نشان کردن برنامه
افروختن آتش
وقت نهادن
حقیر شمردن، کوچک کردن، خوار داشتن
فرمان، دست خط و طغرای پادشاهان و بزرگان، فرمان، نوشتن چیزی در ذیل نامه یا کتاب، در هنر یکی از خطوط اسلامی
وقت معیّن کردن، برای انجام دادن کاری تعیین وقت کردن
بازداشت کردن، در جایی وا داشتن، از حرکت بازداشتن، ضبط کردن، واقف گردانیدن
صرفه جویی، تفاوت، افزونی، زیادتی، افزایش، زیاد کردن، افزودن، زیاد کردن مال، سود، فایده، حق کسی را تمام وکمال دادن، تمام کردن
((تُ))
فرهنگ فارسی معین
نشان گذاشتن بر چیزی، نوشتن چیزی ذیل کتاب، امضا کردن نامه و فرمان، فرمان شاهی، طغرای شاهی، دستخط
زیاد کردن، حق کسی را تمام دادن، فرق داشتن، تفاوت، اندوختن مال
Scorn, Belittlement, Contempt, Deprecation, Derisiveness, Disdain, Humiliation
унижение , презрение , преуменьшение , насмешка
Herabwürdigung, Verachtung, Abwertung, Hohn, Demütigung
приниження , зневага , насмішка , приниження
poniżenie, pogarda, lekceważenie, drwina, upokorzenie
轻视 , 蔑视 , 贬低 , 嘲笑 , 轻蔑 , 羞辱 , 鄙视