جدول جو
جدول جو

معنی توسیط - جستجوی لغت در جدول جو

توسیط
واسطه ساختن
تصویری از توسیط
تصویر توسیط
فرهنگ لغت هوشیار
توسیط
در میان قرار دادن چیزی، چیزی را از وسط دونیمه کردن، میانجی کردن، واسطه ساختن
تصویری از توسیط
تصویر توسیط
فرهنگ فارسی عمید
توسیط
((تُ))
میانجی گری کردن، چیزی را از وسط دو نیم کردن
تصویری از توسیط
تصویر توسیط
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تقسیط
تصویر تقسیط
قسط قسط کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توسیم
تصویر توسیم
در موسم حاضر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توسیل
تصویر توسیل
نزدیکی جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توسیع
تصویر توسیع
فراخ کردن، وسعت دادگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توسیخ
تصویر توسیخ
شوخگناندن چرکین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبسیط
تصویر تبسیط
نشر، گستردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توسیع
تصویر توسیع
وسعت دادن، فراخ گردانیدن، گشاد کردن، توانگر ساختن و فراخ روزی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توسیم
تصویر توسیم
در موسم حاضر شدن، به موسم آمدن، داغ و نشان گذاشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توریط
تصویر توریط
کسی را در ورطه و جایی افکندن که رهایی از آن دشوار باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقسیط
تصویر تقسیط
((تَ))
قسط قسط کردن، قسط بندی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توسیم
تصویر توسیم
((تُ))
داغ و نشان گذاشتن، در موسم حاضر شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توسیع
تصویر توسیع
((تُ))
فراخ کردن، توانگر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقسیط
تصویر تقسیط
وام خود را به قسط های معیّن ادا کردن، پولی را به چند قسط پرداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توسط
تصویر توسط
بدست، به دست، میان جی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توسط
تصویر توسط
فراخی کردن، واسطه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وسیط
تصویر وسیط
کسی که میان دو نفر میانجیگری می کند، میانجی، کسی که بین دیگران مقامش بالاتر است، وسطی، میانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توسط
تصویر توسط
میانه واقع شدن، میان دو یا چند چیز واقع شدن، میانجی شدن، میانجیگری، میانه روی
فرهنگ فارسی عمید
میانجی دودشمن، واسطه، آنکه در نسب میانه و در قدر و منزلت بلندتر باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توسط
تصویر توسط
((تَ وَ سُّ))
میان دو یا چند چیز واقع شدن، در میان نشستن، میانجی شدن میان دو یا چند تن، میانجی گری، وساطت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وسیط
تصویر وسیط
((وَ))
میانجی دو دشمن، آن که از لحاظ نسب خانوادگی میانه ولی از لحاظ قدر و منزلت بلندتر باشد
فرهنگ فارسی معین