جدول جو
جدول جو

معنی تقسیط

تقسیط
وام خود را به قسط های معیّن ادا کردن، پولی را به چند قسط پرداختن
تصویری از تقسیط
تصویر تقسیط
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تقسیط

تقسیط

تقسیط
کم کردن نفقه بر عیال. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بخل نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، قسطبندی کردن بدهی را به قسمتها و مهلت های معین. (از اقرب الموارد) : فلان بدهی خود را تقسیط کرد که هر ماهی پانصد تومان بپردازد، در فواصل معین غرس کردن نهال را، پراکنده کردن چیزی را، یقال: قسط الخراج علیهم و المال بینهم، ای فرقه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

تقطیط

تقطیط
لورانک ساختن لورانک تراشیدن (لورانک دبه آوندی از چرم یاچوب)
تقطیط
فرهنگ لغت هوشیار