جدول جو
جدول جو

معنی تورگ - جستجوی لغت در جدول جو

تورگ(تُ وُ)
نام یکی از پهلوانان بوده. (فرهنگ جهانگیری). نام یکی از پهلوانان ایران باشد. (برهان). نام پهلوانی. (ناظم الاطباء). نام پسرزادۀ جمشید جم است که پدرش شیدسب نام داشته... و تورگ پدر شم و شم پدر اترد و او پدر گرشاسب جد نریمان و او پدر سام و سام پدر زال و زال پدر رستم بوده... (انجمن آرا) (آنندراج). پسر شیدسب پسر تورپسر جمشید. و او پدر شم (سام) پدر اثرط پدر گرشاسب جهان پهلوان است. (حاشیۀ برهان چ معین) :
یکی پهلوان بود نامش تورگ
دلیر و سرافراز و گرد و سترگ.
فردوسی (از فرهنگ جهانگیری).
برین گشت اختر چو چندی براند
ز گیتی بشد تور و شیداسب ماند
یکی پورش آمد ز تخمۀ بزرگ
به رسم نیا کرد نامش تورگ
فروماند کابل شه آشفته بخت
ز شیداسب کین کش بترسید سخت
گرفت از پسش پادشاهی، تورگ
سرافراز شد بر شهان بزرگ.
اسدی (گرشاسب نامه از انجمن آرا و آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تورگ(رِ / رُ / تُوُ)
خرفه. (فرهنگ جهانگیری) (الفاظ الادویه) (فرهنگ رشیدی) (از اختیارات بدیعی). پرپهن. (اختیارات بدیعی). در فرهنگ نوشته که تورگ پرپهن، یعنی خرفه را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). خرفه را گویند و گیاه خرفه را نیز گفته اند و آن را به عربی بقلهالحمقاءخوانند. (برهان). به فارسی تخم خرفه و نبات آن را نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه) (از ناظم الاطباء). خرفه و آن ترۀ معروف است. (غیاث اللغات) :
اگرچه چنار است برگش بزرگ
نباشد در آن نفع برگ تورگ.
عسجدی (از فرهنگ جهانگیری و انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توری
تصویر توری
(دخترانه)
گیاهی درختچه ای و زینتی از خانواده حنا که گلهای خوشه ای بنفش و تاج گسترده دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تورنگ
تصویر تورنگ
(پسرانه)
خروس صحرایی، قرقاول، قرقاول
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تورک
تصویر تورک
(پسرانه)
نام پسر شیدسب پادشاه زابلستان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تورج
تصویر تورج
(پسرانه)
دلاور، یکی از سه پسر فریدون شاه، نام پسر فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طورگ
تصویر طورگ
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی از فرماندهان سپاه افراسیاب تورانی، نیز نام سرداری ایرانی درزمان کیخسرو پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تورک
تصویر تورک
شغال، پستانداری گوشت خوار و از خانوادۀ سگ که از پرندگان کوچک و اهلی تغذیه می کند، شگال، گال، توره، اهمر
خرفه، گیاهی خودرو و یک ساله با ساقۀهای سرخ و برگ های سبز و تخم های ریز سیاه لعاب دار و نرم کننده که مصرف خوراکی و دارویی دارد، پرپهن، بلبن، فرفخ، بخله، بخیله، بوخل، بوخله، بیخیله، بقلة الحمقا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تورق
تصویر تورق
ورق زدن کتاب و مجله برای آشنایی اجمالی آن، ورقه ورقه شدن جسمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تگرگ
تصویر تگرگ
قطره های باران که در اثر سرد شدن ناگهانی هوا در ارتفاع کم به صورت دانه های کوچک یخ می بارد، ژاله، سنگچه، شخکاسه، شهنگانه، پسکک، پسنگک، سنگرک، سنگک، یخچه، آب بسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تورع
تصویر تورع
پرهیز کردن، پارسایی کردن، دوری کردن از کارهای بد، پاک دامنی، پارسایی، پرهیزکاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دورگ
تصویر دورگ
ویژگی انسان یا حیوانی که از دو نژاد باشد، آنکه پدرش از یک نژاد و مادرش از نژاد دیگر باشد، دوتخمه، دورگه، اکدش، یکدش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توره
تصویر توره
شغال، پستانداری گوشت خوار و از خانوادۀ سگ که از پرندگان کوچک و اهلی تغذیه می کند، شگال، گال، تورک، اهمر، برای مثال تنها من و یک شهر پر از خصم و تو با من / شیری و یکی دشت پر از رو به و توره (قطران - رشیدی - توره)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تورب
تصویر تورب
نوعی زغال طبیعی به رنگ قهوه ای تیره، دارای ۵۰% تا ۶۰% کربن که به هنگام سوختن بوی آمونیاک می دهد و از رسوب تدریجی گیاهان آبی مانند جلبک ها و خزه ها تولید می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تورنگ
تصویر تورنگ
قرقاول، پرنده ای حلال گوشت که بیشتر در سواحل دریای خزر پیدا می شود، نر آن دم دراز و پرهای خوش رنگ و زیبا دارد، مادۀ آن کوچک تر و دمش کوتاه است، در جنگل ها و مزارع به سر می برد، مادۀ آن لانۀ خود را روی زمین درست می کند و ده تخم می گذارد و ۲۴ روز روی تخم ها می خوابد تا جوجه هایش از تخم بیرون آیند، چور، تذرو، خروس صحرایی، تدرج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تورم
تصویر تورم
ورم کردن، آماس کردن، آماسیدن، در علم اقتصاد کنایه از بالا رفتن قیمت ها و پایین آمدن ارزش پول
فرهنگ فارسی عمید
(گُ)
آن ربر ژاک. رجل اقتصادی فرانسه (1727-1781 میلادی) وی در زمان لوئی شانزدهم وزیر مالیه گردیده و میخواست طبق نظریات فیزیوکراتها اصلاحاتی عمیق بعمل آورد. گمرک داخلی را ملغی کرد و آزادی تجارت و صنعت را برقرار ساخت ولی نتوانست بر سوء نیت طبقات ممتاز غالب آید و بزودی مورد بی لطفی دربار واقع شد. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تورط
تصویر تورط
در گل و لای افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توره
تصویر توره
نادانستگی نااستادی شغال شکال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورع
تصویر تورع
پرهیزکاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی پارچه، پارچه لطیف و مشبک و از آن جامه و پرده و یراق جامه کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تگرگ
تصویر تگرگ
قطعه های یخ بسته باران که از آسمان به زمین می بارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورنگ
تصویر تورنگ
خروس صحرای تذرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورم
تصویر تورم
آماسیدن، ورم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورک
تصویر تورک
خرفه
فرهنگ لغت هوشیار
بر گگی پردازگی برگه شدن، برگ خوردن جانور -1 برگ خوردن شتر و غیره، ورقه ورقه شدن جسمی، جمع تورقات
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی ذغالک نوعی زغال طبیعی برنگ قهوه یی تیره که صدی پنجاه تا صدی شصت جزو کربن دارد و از خزه ای مخصوص تولید میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورز
تصویر تورز
از ریشه پارسی وزیر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تگرگ
تصویر تگرگ
((تَ گَ))
قطره های یخ بسته باران که از آسمان فرو ریزد، پسنگک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توره
تصویر توره
((تُ رَ))
شغال، تورک هم گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تورنگ
تصویر تورنگ
((رَ))
خروس صحرایی، تذرو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تورم
تصویر تورم
((تَ وَ رُّ))
ورم کردن، انتشار بی رویه اسکناس بدون تناسب با پشتوانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تورق
تصویر تورق
((تَ وَ رُّ))
ورقه ورقه شدن جسمی، برگ خوردن شتر و غیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تورع
تصویر تورع
((تَ وَ رُّ))
پرهیز کردن، دوری جستن
فرهنگ فارسی معین
نوعی زغال طبیعی به رنگ قهوه ای تیره که صدی پنجاه تا صدی شصت جزو کربن دارد و از خزه ای مخصوص تولید می شود
فرهنگ فارسی معین