- توذن
- حیله کردن، صرف کردن
معنی توذن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
طاقت، قدرت، قوه
صاحب ثروت و نعمت
خمیدن
قوت و قدرت و طاقت، استطاعت، تاب، زور و قوت
پیشا جنگی پیش در آمدن در جنگ ایستادگی
میهن یابی، دلبستگی وطن اختیار کردن جای گزیدن
وحشی رام ناشونده، سرکش (چارپا)
کلانشکمی، نابودی، خوار گشت
خواری، فروتنی
سست شدن
ده هزار (10 000)، ده هزار دینار، سکه ای معادل 10 قران یا 10 (یک هزار) بود (قاجاریان)، امروزه معادل 10 ریال است. یا امیر تومان. فرمانده 10 000 سرباز
آگاهش آگاهانیدن آگاه کردن
نیرو، زور، قوه، قدرت، طاقت
وحشی، رام نشده، اسب شوخ و سرکش
وطن اختیار کردن، شهری را وطن خود قرار دادن، جا گرفتن، خود را برای امری یا پیشامدی آماده کردن و دل بر آن نهادن
بانگی نیاخوان آنکه اذان گوید بانگ نماز گوینده، جمع موذنین: ناگاه موذن بانگ نماز می کرد. آگاهی دهنده، اعلام کننده
اذان گو
آتشدان حمام
آتش خانۀ حمام، گلخن، گولخ، گلخان، گولخن، توشکان
در قالی بافی، نخ هایی که در طول قالی به کار می رود، تار
در قالی بافی، نخ هایی که در طول قالی به کار می رود، تار
آتشدان حمام، گلخن