- تواعد
- با یکدیگر وعده نهادن
معنی تواعد - جستجوی لغت در جدول جو
- تواعد ((تَ عُ))
- با هم وعده کردن
- تواعد
- نوید دادن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرایازی
دشوار کردن
باز ایستادن
بهم زادن، تناسل، بسیار شدن
در یک وقت وارد شدن
آشتی کردن
شور و وجد کردن
سرزنش کردن، ترساندن
از یکدیگر دور شدن، دور از حقیقت
جمع ساعد، بازو
صعود کردن، بالا رفتن، بالا برآمدن، بالا رفتن چیزی به نسبت و درجۀ معینی
بازنشستگی، بازنشسته شدن، از کاری بازماندن، گوشه نشینی و کناره گیری، بازایستادن از کاری
بسیار بچه آوردن، بسیار شدن قوم به واسطۀ فرزند بسیار زادن، تولیدمثل کردن، زادوولد کردن
طلب یا اظهار وجد کردن از روی تکلف، اظهار وجد و شادمانی کردن، شور و وجد کردن
سرودن اشعاری که از حیث لفظ و معنی مانند هم باشد به وسیلۀ دو شاعر بی خبر از یکدیگر، به طوری که گمان برود یکی از آن دو تن این شعر را از دیگری نقل کرده است، موارده، پیاپی وارد شدن
در یک وقت وارد شدن، با هم در یک جا فرود آمدن
در یک وقت وارد شدن، با هم در یک جا فرود آمدن
جمع قاعده، بازایستاده
جمع موعد، سر رسید ها پاس ها سامه گاهان جمع موعد
((تَ رُ))
فرهنگ فارسی معین
پیاپی وارد شدن، مانند بودن شعر دو شاعر هم در لفظ هم در معنا، بدون اطلاع داشتن هیچ کدام از یکدیگر
دوری کردن
ساعدها، دستهای انسان از مچ تا آرنج، ساقهای دست، در موسیقی دسته برخی سازها مانند عود، طنبور، سه تار و امثال آن، جمع واژۀ ساعد
جمع واژۀ قاعده، روش، شیوه، قانون، در علم زیست شناسی ویژگی زنی که در دوران قاعدگی است، بنیان، اساس، پایه، اصل
موعدها، جاهای وعده کردن، زمانهای وعده دادن، در علم اقتصاد سررسید ها، عهد و پیمان ها، عقدها، قرار و مدارها، قول و قرارها، بیعت ها، جمع واژۀ موعد
آهستگی درنگ همدوستی
وعید کردن
وعدۀ بد دادن، بیم دادن، ترساندن، از عاقبت بد ترسانیدن