جدول جو
جدول جو

معنی تهورانه - جستجوی لغت در جدول جو

تهورانه
(تَ هََ وْ وُ نَ / نِ)
بطور تهور و بی باکی و رشادت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تهورانه
بیباکی و رشادت
تصویری از تهورانه
تصویر تهورانه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جسورانه
تصویر جسورانه
بی باکانه، گستاخانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متهورانه
تصویر متهورانه
از روی تهور و بی باکی، بی باکانه، گستاخانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جهودانه
تصویر جهودانه
مانند جهودان، برای مثال به جان آنکه چو عیسیم برد بر سر دار / نشست زیر و جهودانه می گریست به تاب (خاقانی - ۵۵)، پارچۀ زردی که در قدیم جهودان برای امتیاز و باز شناخته شدن به دوش خود می دوخته اند، پاره زرد، غیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاوخانه
تصویر تاوخانه
تاب خانه، خانه ای که در زمستان با بخاری گرم شود، گرم خانه، خانۀ زمستانی، تاوانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاجرانه
تصویر تاجرانه
مانند تاجران، به روش بازرگانان
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ هََ وْ وِ نَ /نِ)
گستاخانه و بی باکانه و دلاورانه. (ناظم الاطباء) : شیخ علی خان خود را متهورانه برآن هزار سوار زد. (مجمل التواریخ گلستانه ص 229)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
دهی از دهستان مشهد ریزۀ بالا ولایت باخرز است که در بخش طیبات شهرستان مشهد واقع است و 537 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
به معنی معشوق. (فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) :
روزی ننهاد ایزد، در عمر چنان چیزی
معشوقۀ وامق را، تورانۀ رامین را.
پوربهاء (ازفرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاجرانه
تصویر تاجرانه
مانند بازرگانان و تاجران
فرهنگ لغت هوشیار
بی باکانه گستاخانه: شیخ علی خان خود را متهورانه بر آن هزار سوار زده
فرهنگ لغت هوشیار
مانند جهودان (در تعصب خود بینی لجاجت)، پارچه زردی که جهودان برای شناخته شدن از مسلمانان بر دوش خود میدوختند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جسورانه
تصویر جسورانه
متهورانه، بی باکی گستاخانه، بی پروائی با کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهودانه
تصویر جهودانه
((جُ نِ))
عسلی، پارچه زردی که جهودان برای بازشناخته شدن از مسلمانان بر دوش خود می دوختند، مانند جهودان، جهودی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غیورانه
تصویر غیورانه
((غَ نِ))
از روی غیرت، به شیوه و روش غیرتمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متهورانه
تصویر متهورانه
((مُ تَ هَ وَُ نِ))
بی باکانه، گستاخانه
فرهنگ فارسی معین
بی باکانه، دلیرانه، جسورانه، شجاعانه، گستاخانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از شرورانه
تصویر شرورانه
Wickedly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شرورانه
تصویر شرورانه
méchamment
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شرورانه
تصویر شرورانه
邪悪に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شرورانه
تصویر شرورانه
ברשעות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شرورانه
تصویر شرورانه
사악하게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شرورانه
تصویر شرورانه
secara jahat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شرورانه
تصویر شرورانه
दुष्टता से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شرورانه
تصویر شرورانه
kwaad
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شرورانه
تصویر شرورانه
邪恶地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شرورانه
تصویر شرورانه
malvadamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شرورانه
تصویر شرورانه
malvagiamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شرورانه
تصویر شرورانه
maliciosamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شرورانه
تصویر شرورانه
złośliwie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شرورانه
تصویر شرورانه
зло
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شرورانه
تصویر شرورانه
böse
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شرورانه
تصویر شرورانه
зло
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شرورانه
تصویر شرورانه
kötü bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی