- تهو
- آب دهان انداختن غافل شدن
معنی تهو - جستجوی لغت در جدول جو
- تهو
- تفو، آب دهان، آب لزج که از دهان انسان یا حیوان خارج می شود، آب دهن، بزاق، تف، خیو، خدو، بفج
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چرت زدن
ترسناک شدن
قی کردن، دل بهم خوردن
انبوهی، آمیختگی
تیوای بی باکی نترسی بی پروایی، فرو ریختن ساختمان، مردانگی، شکستن سرما منهدم شدن فرو ریختن بنا، بی باکی کردن بی پروایی کردن، بی باکی بی پروایی گستاخی، جمع تهورات
یهودیگری، نیکوکاری، آهستگی در سخن
شب پاره ای پاره ای از شب
شجاعت، دلیری، گستاخی، بی پروایی، به واسطۀ بی پروایی دچار حادثه و آسیبی شدن، ستم
احساس به هم خوردن دل و انقلاب معده، قی کردن، استفراغ
Queasiness
тошнота
Übelkeit
нудота
nudności
náusea
nausea
náusea
nausée
misselijkheid
อาเจียน
غثيانٌ
मिचली
בחילה
mide bulantısı
kichefuchefu
বমি বমি