به معنی تفو است که آب دهن و آب دهن انداختن باشد. (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج). انداختن آب دهن باشد و آن را تفو نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری). آب دهن که تفو نیز گویند. (فرهنگ رشیدی). تفو و تف و آب دهن و ته. (ناظم الاطباء). تس. (شرفنامۀ منیری) : تهو باد برچرخ گردون تهو که با کینه جفت است و با مهر طاق به عیسی مریم خری میدهد به کون خران میدهد صد براق. انوری (از شرفنامۀ منیری)