- تنوند
- پراکنده و پاشیده
معنی تنوند - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترفند، میوه نارس و نوبر
توانا و تندرست
بافتن نسج تاییدن، تار بافتن عنکبوت یا کرم ابریشم، لفافه کردن، فریب دادن
تناور، فربه، بلندبالا، کنایه از پرزور
تنیدن، بافتن، تابیدن، تار بافتن عنکبوت یا کرم ابریشم
ترفند، مکر، حیله، فریب، شکیل، اشکیل، روغان، احتیال، غدر، گربه شانی، دلام، شید، تنبل، حقّه، دستان، گول، چاره، دغلی، تزویر، قلّاشی، نارو، خدعه، کلک، خاتوله، ریو، نیرنگ، ستاوه، دویل، ترب، کید، تزویر، دروغ، بیهوده، برای مثال با هنر او همه هنرها یافه / با سخن او همه سخن ها ترفند (فرخی - لغت نامه - ترفند)
عهد پیمان شرط
عهد، پیمان، شرط، برای مثال به پیمان و سوگند و غنوند و عهد / تو ایدر سخن یاد کن همچو شهد (فردوسی - لغت نامه - غنوند)
تند و تیز، کشتی، اسب یا شتر تیزرو، برای مثال یکی را بهایی به تن درکشد / یکی را نوندی کشد زیر ران (فرخی - ٢4٨) ، پیک یا سوار تندرو
تیز رو تند رو، مرکوب (اسب استر) تند رو: (روز جستن تازیانی چون نوند روزدن چون شست ساله سود مند) (رودکی. لفا. هر. 29)، بیک قاصد، خبر گیر خبر آور: (چرخ چنین است و بر بن ره رود لیک زهر نیک و زهر بد نوند) (رودکی. صحاح الفرس)
تنبل، سست، بیکار، کاهل، هنجام، کسل، جایمند، اژکهان، اژکان، اژکهن، سپوزکار، سپوزگار